آشنایی با تعدادی از شهدای شاخص مدافع حرم
آشنایی با تعدادی از شهدای شاخص مدافع حرم
هجدهم مرداد سال 1396 روز مهمی در دفتر خاطرات جمهوری اسلامی ایران است. روزی که شهید محسن حججی بعد از دو روز تحمل شکنجهی گروه داعش در سوریه به مقام رفیع شهادت نائل شد. رهبر معظم انقلاب شهید حججی را حجت خدا خواندند و فرمودند: «خداوند متعال شهید حججی را مانند یک حجت در مقابل چشم همگان قرار داد.»
علاوه بر این شهید بزرگوار تعداد زیادی از جوانان غیور ایرانی برای دفاع از حرم مطهر حضرت زینب(س) در سوریه به شهادت رسیدند. نکتهی قابل توجه جوان بودن این شهدای گرامی است که اکثرا متولد دههی 60 و 70 هجری شمسی بودند. دفاع و جهاد این شهدای گرانقدر تنها محدود به کمک به مردم مظلوم سوریه نیست و رشادت آنها کل جهان را تحت تاثیر قرار داده است. بنابراین لازم است که آنها را بیشتر بشناسیم و یاد و خاطرهی آنها را گرامی داریم؛ در این مقاله تنها فرصت معرفی تعداد محدودی از شاخصترین شهدای حرم فراهم است:
=
شهید محسن حججی
شهید محسن حججی متولد 20 تیر ماه 1370 در شهرستان نجفآباد استان اصفهان است. او از سال 1385 به فعالیت فرهنگی و تبلیغی روی آورد و در حوزهی تبلیغ و ترویج کتاب در موسسهی شهید احمد کاظمی فعالیت میکرد. محسن حججی همچنین به کارهای خیریه در مناطق فقیر کشور هم اهتمام ورزید. او در 11 آبان سال 1391 ازدواج کرده و پسری به نام علی ثمرهی این ازدواج است.
محسن حججی از رزمندگان لشکر 8 نجفآباد بود. او سرانجام در 16 مرداد 1396 در مرز میان عراق و روسیه توسط حملهی گروه داعش اسیر شد. او بعد از تحمل دو روز شکنجه و اسارت، در تاریخ 18 مرداد 1396 در حالیکه تنها 25 سال سن داشت، به درجهی رفیع شهادت نائل شد. پیکر پاک او 50 روز بعد از شهادتش به خاک وطن بازگردانده شد.
زهرا عباسی، همسر این شهید بزرگوار دربارهی عکسی که از شهید حججی در زمان اسارت گرفته شده، میگوید:«به چشمهای شوهر من نگاه کنید، ترس در چشمانش نیست و تنها شجاعت و دلیری است. محسن در این عکس مانند کوه باصلابت است.»
بخشی از وصیتنامه شهید حججی
«از همهی خواهران عزیزم و از همهی زنان امت رسول الله میخواهم روز به روز حجاب خود را تقویت کنند، مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند، مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود؛ مبادا چادر را کنار بگذارید... همیشه الگوی خود را حضرت زهرا(س) و زنان اهل بیت قرار دهید.
از همهی مردان امت رسول الله میخواهم فریب فرهنگ و مدهای غربی را نخورید؛ همواره علی بن ابی طالب امیرالمومنین را الگو و پیشوای خود قرار دهید و از شهداء درس بگیرید.
خودتان را برای ظهور امام زمان روحی لکالفدا و جنگ با کفار به خصوس اسرائیل آماده کنید که آن روز نزدیک است. همیشه برای خدا بنده باشید که اگر این چنین شد بدانید عاقبت همه شما به خیر ختم میشود.»
=
شهید محرم ترک
شهید محرم ترک متولد اول دی ماه 1357 در تهران است. سال 1382 با فهیمه اکبری آشنا شد و دو فرزند به نامهای فاطمه و محمدحسین است. او از فرماندهان و نظامیان توانمند و شناختهشدهی تخریب بود و در همان ماههای اول جنگ سوریه به این کشور اعزام شد. او در بدو ورود تمام تلاش خود را برای آموزش رزمندگان مدافع سوری به کار گرفت و نقش بسیار مهمی در سازماندهی نیروهای مردمی سوری در دفاع از سوریه در مقابل نیروهای تکفیری داشت. شهید محرم ترک سرانجام در 28 دی ماه 1390 به مقام بلند شهادت رسید؛ در زمان شهادت هنوز نام شهدای مدافع حرم مطرح نبود.
نظر همسر شهید محرم ترک دربارهی او
«آقا محرم کاری داشتند که در همین دو هفته باید انجام میشد. قبلا به مدت سه ماه هم اعزام شده بودند؛ اما ماموریت این دفعه دو هفته بود. درست روز آخر شهید شدند. موقع اعزام نکتهای گفتند که همیشه به خاطر دارم. محرم گفت:«هر کجا ظلمی باشد وظیفه ما است که حضور داشته باشیم.»
شهید محمد ترک در بخشی از وصیتنامهی خود به دخترش فاطمه میگوید:«فاطمه، من شما را خیلی دوست دارم؛ اما مسئولیت سنگینتری بر دوشم است که آن حفاظت از حرمین است.»

شهید سجاد عفتی
سجاد عفتی متولد 30 تیر 1364 در رامسر بود. پدرش دو بار در جبهه مجروح شد؛ بار اول به دست منافقین، در درگیری چالوس در سال 60 و بار دوم در عملیات محرم. همسر شهید عفتی او را اینگونه معرفی میکند: ورزشکار، مربی کشتی و بسیار مهربان و در ادامه بارزترین مشخصهی او را معرفت عنوان کرد که زبانزد خاص و عام بود. حاصل ازدواج آنها دختری به نام سنا است. او در 8 آذر 1394 از راه لبنان به سوریه رفت و سرانجام در 29 آذر همان سال در راه دفاع از حرم مطهر به شهادت رسید.
بخشی از وصیتنامه شهید سجاد عفتی:
«مرگ پلی است به سوی جهان ابدیت و انشاءالله این پل با شهادت رقم بخورد. صبر در گناه اجر عظیم الهی را دارد؛ در مصیبتها فقط برای امام حسین (ع) گریه کنید.»
=
شهید محمد حسن(رسول) خلیلی
شهید محمد حسن خلیلی با اسم مستعار رسول متولد 20 آذر ماه در تهران 1365 است. او دانشجوی کارشناسی ارشد رشتهی ادبیات فارسی بود. به صورت داوطلبانه 4 مرتبه به سوریه اعزام شد و در هر بار اعزام دو ماه در منطقه حضور داشت. او در 27 آبان سال 1392 درحالیکه تنها 26 سال سن داشت، به شهادت رسید. خبر شهادت رسول را چند روز بعد از عاشورا به خانوادهاش میدهند و آنها بعد از شنیدن خبر سجدهی شکر به جا میآورند. او وصیت کرده بود که در گلزار شهدای بهشت زهرا دفن شود.
بخشی از وصیتنامه شهید رسول خلیلی
«این دنیا با تمام زیباییها و انسانهای خوب و نیکوی آن، محل گذر و نه ماندن است. تمامی ما باید برویم. دیر یا زود فرقی نمیکند؛ اما چه بهتر که زیبا برویم... شما همگی میدانید من راه خود را انتخاب کردم و این راه را دوست داشتم و دارم...
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم
به خدای مهربان پناه میبرم و از او میخواهم که بر من سخت نگیرد.»
شهید مرتضی کریمی
شهید مرتضی کریمی شالی در 25 دی ماه 1360 متولد شد. جانشین فرمانده گردان امام حسن مجتبی(ع) سرانجام در 21 دی ماه 1394 توسط نیروهای تکفیری به شهادت رسید؛ از ایشان دو دختر به یادگار مانده است. دختر ایشان برای پدر خود نوشته است:«بابا جون، من ناراحت نیستم که رفتی، تو رفتی برای دفاع از حرم عمه جانمان زینب (س)؛ ولی بابا جان، به گنجشکهای خانه هم سر بزن، دلمان برایت تنگ میشود.»
نظر همسر شهید مرتضی کریمی دربارهی او
فاطمه سادات موسوی همسر شهید کریمی میگوید:«آقا مرتضی بسیار صبور و شوخ طبع بود و در بدترین شرایط هم از کسی نمیرنجید و قهر نمیکرد. گاهی خود من تعجب میکردم که چرا عصبانی نمیشود. آقا مرتضی خیلی از مسائل جدی را به شوخی میگرفت و با خنده از کنارشان میگذشت.»
=
شهید محمودرضا بیضایی
محمودرضا بیضایی در 18 آذرماه 1366 در خانوادهای مذهبی در تبریز متولد شد. او فردی بسیار صاحب نظر بود و در بحثها با استدلال حاضر میشد. شهید بیضایی به زبان عربی مسلط بود. در 25 اسفند 1387 ازدواج کرد و کوثر در 25 اسفند 1391 به دنیا آمد.
در سال 1392، زمان آخرین اعزام، به یکی از نزدیکانش گفت که از این سفر باز نخواهد گشت و محل دفن خود را تعیین نمود. او دو سال در سوریه حضور داشت و در بعدازظهر 29 دی ماه 1392 زمانیکه فرماندهی محور عملیاتی در منطقه «قاسمیه» در جنوب شرقی دمشق را برعهده داشت؛ بر اثر اصابت ترکش به سر و سینه در 32 سالگی به شهادت رسید. او معتقد بود که شهادت در راه خدا مزد افرادی است که در راه خدا مجاهدت میکنند.
او میگفت:«من خجالت میکشم توی صورت حاج قاسم نگاه کنم؛ انقدر که چهرهاش خسته است.»
بخشی از وصیتنامه شهید محمودرضا بیضایی
«باید قبول کنیم که در این زمان و شیعه به دنیا آمدهایم تا در تحقق ظهور مولا موثر باشیم. این امر جز با تحمل مشکلات، مصائب، سختیها، غربتها، دوریها و فدا کردن خود میسر نمیشود.
مسئولیت سنگینی بر دوشمان گذاشته شده است و اگر نتوانیم از پس آن برآئیم، شرمنده و خجل باید به پیشگاه خداوند، نبیاش و ولیاش برگردیم چون مقصر هستیم.
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و به قول سید مرتضی آوینی این یعنی همهی ما شب انتخابی خواهیم داشت که به صف عاشورائیان بپیوندیم و یا از معرکه جهاد فرار کنیم و در خون ولّی خدا شریک باشیم. انشاءالله در پناه حق و تا (تحقق) وعده الهی و یاری دولت ایشان خواهیم جنگید.»
=
شهید هادی باغبانی
شهید هادی باغبانی در 15 شهریور 1362 در بابلسر چشم به جهان گشود. او در رشتهی ارتباطات اجتماعی دانشگاه بوعلی تهران تحصیل کرد. شهید باغبانی به مستندسازی در حوزه هنری و روایت فتح صدا و سیما مشغول شد و همزمان با رادیو تلویزیونهای کشورهای اسلامی همکاری کرد. شهید باغبانی در سال 1388 ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دختری به نام رضوانه بود که در زمان شهادت ایشان تنها سه سال داشت.
او و مستندسازان همراه وی از روزهای ابتدایی جنگ سوریه در این کشور حاضر شدند تا جنایات سلفیها و تکفیریها را ضبط و پخش کنند. شهید هادی باغبانی سرانجام در 28 مرداد 1392 توسط تروریستهای تکفیری جبعه النصره در درگیریهای مناطق حاشیهای دمشق توسط لواء داوود به مقام بلند شهادت نائل شد.
همسر شهید دربارهی بیتابیهای دخترش در نبود پدر میگوید:«روزی خانواده یکی از دوستان هادی که بچههایی همسن و سال رضوانه داشتند، به منزل ما آمدند.
رضوانه مانند پدرش تودار است؛ اما فردای آن روز تب کرد و بعد فقط گریه میکرد. میگفت:«من بابایم را میخواهم! دلم برای بابایم تنگ شده. اگر الان اینجا بود، دستمال روی سرم میگذاشت تا تب من کم شود...»
=
شهید عبدالله باقری
عبدالله باقری در 29 فروردین 1361 در یک خانوادهی مذهبی به دنیا آمد. آنها در نمازهای جماعت و مراسم مذهبی حضور فعال داشتند. او از پاسداران و اعضای تیم حفاظت سپاه انصار المهدی (ع) بود که به صورت داوطلبانه به سوریه اعزام شد. شهید باقری سرانجام در شب تاسوعا در حومه شهر حلب آسمانی شد. عبدالله باقری از محافظان محمود احمدینژاد بود.
نظر همسر شهید عبدالله باقری
فاطمه شانجانی، همسر این شهید بزرگوار درباره مراسم ازدواجشان میگوید:«درست هنگام اذان به سالن عروسی رسیدیم. عبدالله از مسئول سالن خواست که اذان پخش کند و همگی بعد از پخش اذان نماز جماعت برپا کردند.»
=
شهید مصطفی صدرزاده
شهید مصطفی صدرزاده یا سید ابراهیم(نام جهادی) متولد 19 شهریور 1365 در شهرستان شوشتر استان خوزستان است؛ از پدری پاسدار و مادری از خاندان جلیله سادات است. شهید صدرزاده از زمان نوجوانی عضو بسیج شدند و فنون نظامی را یاد گرفتند. ایشان در سال 1386 ازدواج کردند ثمرهی این ازدواج فاطمه و محمدعلی است.
او در سال 92 به صورت داوطلبانه به سوریه رفت و به دلیل رشادتهایی که در حرم از خود نشان داد؛ فرمانده گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شد. سید ابراهیم چندین بار در سوریه مجروح شد و سرانجام در ظهر تاسوعا مصادف با 1 آبان 94 در حومه حلب به شهادت رسید.
بخشی از وصیتنامه شهید مصطفی صدرزاده
«سپاس خدایی را که بر سر ما منت نهاد و از میان این همه مخلوق ما را انسان خلق کرد... . دوستان با معرفت، همرزمهای بسیجیام! چند نکته را براساس وظیفه به شما توصیه میکنم:
1) وقتی کار فرهنگی را شروع میکنید؛ با اولین چیزی که باید بجنگیم خودمان هستیم. اولین مشکل، مشکل تنبلی و سهلانگاری است.
2) وقتی که دورتان شلوغ میشود تازه اول مبارزه است، چون شیطان به سراغتان میآید، شیطان هرگز به شما اجازه نمیدهد که برای حزبالله نیرو جذب کنید.
3) از تفرقه بپرهیزید. عامل تفرقه غیبت و خبرچینی(ناخوانا) است.
4) برای برکت در کارتان به خانوادهی شهدا سر بزنید، زندگینامهی شهدا را مطالعه کنید تا روحیهی شهادتطلبی در شما پرورش پیدا کند.
5) سخنان مقام معظم رهبری را گوش دهید تا قلبتان بیدار شود و راه درست را پیدا کنید.
6) دعای ندبه و هیئت چهارشنبه را فراموش نکنید.
7) دغدغه اصلی شما باید خودسازی باشد.»
شهید علی اصغر شیردل
مهندس علی اصغر شیردل متولد سوم خرداد 1357 است. او از جمبه مهندسینی بود که به صورت داوطلبانه برای دفاع از حرم به سوریه رفت. او بعد از سقوط شهر تدمر در 30 اردیبهشت 1394 آسمانی شد؛ اما پیکر پاک وی بعد از تفحص؛ در سال 1395 به میهن بازگشت؛ از او یک پسر به نام امیرعلی به یادگار مانده است.
بخشی از وصیتنامه شهید علی اصغر شیردل
«لازم به یادآوری است که این انتخاب از روی عقل و براساس باورهای دینی من است و هیچ فرد و عامل دیگری در این تصمیمگیری نقش نداشته است.
همیشه صبر پیشه کنید و با یاد و نام خدا به آرامش قلبی و روحی برسید. زمانیکه عرصه بر شما تنگ شد همیشه این جمله را به یاد داشته باشی:«لایوم کیومک یا اباعبدالله(ص)» و همیشه وقایع عاشورا را به خاطر بیاورید. در این صورت متوجه میشوید که هیچ مصیبتی بالاتر از وقایع عاشورا نیست.»
شهید مهدی صابری
مهدی صابری در تاریخ 14 فروردین 1368 متولد شد. او از جمله هموطنان افغان بود که برای دفاع از حرم داوطلب شد. بااینکه تنها 25 سال سن داشت؛ فرماندهی توانای گردان حضرت علی اکبر (ع) بود. مهدی صابری در هر جا و مکانی بهترین بود؛ از آشپزی گرفته تا کارهای فنی و بعد از شهادت جای خالی او به شدت احساس میشد. او از مریدان حضرت علیاکبر(ع) بود.
او تصمیم داشت که برای ایام فاطمیه به ایران برگردد؛ اما در روز فاطمیه خبر شهادتش اعلام شد. شهید مهدی صابری در 13 اسفند 1393 آسمانی شد. نقش او در ماجرای گرفتن «تل قرین» و از بین بردن کمربند حائل رژیم صهیونیستی بینظیر بود.
بخشی از وصیتنامه شهید مهدی صابری
«خدای من! خدای خوب و مهربانم... بسیار زیباتر از آن چیزی هستی که من با سطح پائین معرفت و شناخت خود، تصور میکنم. روسیاهم که با 25 سال سن نتوانستم در رابطه عبد و معبودی آن طور که باید و شاید وظیفه بندگی خود را به نحو شایسته به جا آورم.
از تو ممنونم، ممنون که مرا انسان آفریدی؛ انسانی مسلمان و لایق شکر، از آن بیشتر دوستار امیرالمومنین علی بن ابیطالب(ع)
الهی؛ انت رب الجلیل و انا عبدک الذلیل... «خدایا! من را بپذیر.»
شهید محمدعلی الله دادی
سردار محمدعلی الله دادی متولد سال 1341 در روستای پاریز از توابع شهرستان سیرجان است. او در بدو انقلاب وارد نهادهای انقلابی شد و از سال 1362 برای کمک به مناطق محروم شهرستان کنوج شتافت؛ همچنین در دوران دفاع مقدس به عضویت لشکر 41 ثارالله درآمد و فرمانده تیپ ادوات لشکری شد؛ از جمله فعالیتهای دیگر او بعد از دفاع مقدس عبارتند از؛ جانشینی لشکر 38 ذوالفقار، فرماندهی تیپ رمضان لشکر 27 حضرت رسول(ص) و فرماندهی سپاه الغدیر یزد و ...
سردار شهید دادی روز 28 دی ماه 1393 در حال بازدید از استان قنیطره سوریه مورد حملهی بالگردهای رژیم صهیونیستی قرار گرفت و همراه با شش نفر از اعضای حزب الله لبنان به شهادت رسیدند.
قسمتی از وصیتنامه شهید محمد علیالله دادی
« میخواهیم که بهار روزهای عظمت به سراغمان آید؛ هرچند یاران بهاری رفتهاند... آنها به ما یاد دادند که سر بر زانوی زمستان ننهیم، حتی اگر مورد هجوم خزان فتنهها قرار بگیریم و تندباد حوادث و بلاها ما را خسته کند. اگر آه آدمی از جنس نیاز باشد، توانایی باز کردن دروازههای پیروزی و رسیدن به شهر جاودانگی را خواهیم داشت.
هیهات اگر یاد و خاطرهی یاران حماسهساز از خاطرمان پاک شود. یاد کسانی که در شبهای تاریک جبهههای غرب و جنوب زنگ دلشان به صدا درآمد، چلچلهها در بیقراری صدایشان پرواز را آموختند، روزهایشان بهانهای برای عاشقی و شبها برای وسعت بود. آنها جاودانه هستند. اگر چه امروز ما در حسرت عدم حضورشان دست و پا میزنیم؛ اما در قلههای صبح پیروزی ردپای آنها حک شده است. اگر چه مه هجرانشان تمام جان ما را دربرگرفته؛ اما ما را میبینند، صدایمان میزنند و طنین نوایشان تا ابد جاری است.»
شهید رضا فرزانه
سردار شهید رضا فرزانه در سال 1343 متولد شد. او از فرماندهان سابق لشکر 27 محمد رسول الله (ص) بود. شهید فرزانه معاون بازرسی ستاد مرکزی و فرمانده قرارگاه مشترک راهیان نور بود. او داوطلبانه برای دفاع از مردم مظلوم به سوریه رفت و سرانجام در 22 بهمن 1394 توسط تروریستهای تکفیری به مقام بالای شهادت نائل شد.
خاطرهی یکی از همرزمان شهید رضا فرزانه
«سی دقیقه بعد از نیمه شب 22 بهمن 1394 وارد اتاق سردار شدم. حاج رضا در حال خواندن قرآن بود. آرامش خاصی داشت. هنگام خروج از او خواستم که برایم دعا کند تا شهادت قسمتم شود. سردار گفت:«بشین.» نشستم و گفت:«ما حق نداریم برای خدا امر و نهی کنیم بلکه آنچه مقدر باشد؛ همان اتفاق میافتد. ما کجا و شهادت کجا.»
شهید امیر سیاوشی
شهید امیر سیاوشی متولد 15 خرداد 1367 در تهران بود. او از تکاوران نیروی دریایی سپاه پاسداران انقاب اسلامی بود. سرانجام در 29 آذر 1394 همزمان با شهادت امام حسن عسگری(ع) در حلب سوریه به مقام شهادت نائل شد. پیکر این شهید بزرگوار در آستان مقدس امامزاده علی اکبر چیذر به خاک سپرده شد. او از علمداران حضرت عباس (ع) بود و در دههی اول محرم چایخانه برپا میکرد.
نظر همسر شهید در مورد وی
«امیر عاشق اهل بیت (ع) بود و همین ارادت او را به شهادت نزدیک کرد. بهترین تفریح ما زمانی بود که به گلزار شهدا میرفتیم. امیر همیشه در روزهای خاص به آنجا میرفت. او همیشه به دنبال کارهای خیر و از مریدان امام حسین بود. برخلاف تصور عموم اصلا روحیهی خشنی نداشت و بسیار آرام و بااحساس بود. دارای صلابت و نه تحکم، عاطفی، صبور، خانوادهدوست و مردمی و با روابط عمومی بالا بود.
امیر چه در مسائل مادی و چه در برخورد با دیگران باگذشت بود. کینه به دل نمیگرفت و جواب دلخوری را با محبت میداد. او عاشق تفریح و دستودلباز بود. امروز شاید جسم امیر در کنار من نباشد؛ اما قدرت، صلابت و مردانگیاش را در کنار خودم دارم.»
شهید دادالله شیبانی
سردار دادالله شیبانی متولد سحرگاه اول تیرماه 1347، شیراز، بود. شهید شیبانی بعد از فارغالتحصیلی در معاونت فاوای ستاد کل سپاه به فعالیت پرداخت. او همزمان با تحصیلات، کار میکرد و به همین دلیل بسیار زبردست و توانمند بود. او همواره برای انجام فعالیتهای سازمانی پیشقدم و بنابر گفتهی همکارانش در تمام نقاط کشور فعال بود. شهید شیبانی در انجام کارها پیشقدم بود و با روش فرماندهی اعتقادی، نیروهای تحت امر خود را مدیریت میکرد.
او اگر برای خدمتی پاداش دریافت میکرد؛ آن را میان تمام نیروهای تحت امر خود قسمت میکرد چون معتقد بود که موفقیت حاصل تلاشهای تمام اعضای گروه است. سردار شیبانی با اینکه موقعیت شغلی خوبی داشت با شنیدن خبر مظلومیت مسلمانان روسیه به عنوان فرمانده مدافعین حرم عقیله بنی هاشم(س) به سوریه اعزام شد و در تاریخ 2 تیر ماه 1393 به شهادت رسید.
نظر مادر شهید دربارهی او
«پسرم بسیار مهربان و دلسوز بود. محبت خاصی به تمام اعضای خانواده داشت. او با تمام فرزندانم فرق داشت. بااینکه در تهران زندگی میکرد؛ ولی هر زمان فرصت میکرد؛ به شیراز میآمد و کارهای عقبماندهی ما را انجام میداد.»

شهید حمید تقویفر(ابومریم)
حمید تقویفر با نام مستعار ابومریم متولد سال 1333 در اهواز بود. او از نظامیان و سیاستمداران برجستهی ایرانی و از فرماندهان نیروی قدس سپاه پاسداران بود. گروه مردمی سرایای خراسانی توسط وی تاسیس شد. ابومریم همچنین از فرماندهان سپاه در جنگ ایران و عراق بود. پدر او در عملیات خیبر و برادرش در والفجر8 شهید شدند. پس از جنگ هم فرماندهی قرارگاه رمضان را برعهده گرفت. او در راه دفاع از کشور عراق در برابر حمله داعش در سال 1393 در سامرا به مقام شهادت نائل شد.
بخشی از وصیتنامه ابومریم
«انقلاب اسلامی که آرزوی انبیاء الهی، ائمه طاهرین، مستضعفین عالم بوده است، به رهبری امام خمینی (ره)، ایثار و فداکاری شهدا، جانبازان و خانوادهی محترم و امت شریف ایران محقق شد. مواظب باشیم که فراموش نشود. از همکاری و مساعدت رهبری عزیز دست برندارید.
درثانی وحدت خود را حفظ کنید و از دستورات خداوند متعال، انبیاء و ائمه اطهار پیروی کنید. بهانه برای تفرقه و فاصله از یکدیگر زیاد است که موجب رضایت شیطان و غضب الهی میشود. هنر این است که دنبال بهانه برای وصل و ارتباط باشید.»
شهید حمید اسدالهی
حمید اسدالهی معروف به ابومحمد در 15 بهمن 1363 در تهران متولد شد. او از جمله قاریان برجسته قرآن کریم، بسیجی جهادگر، محقق و پژوهشگر قرآنی، نخبه و فعال بینالمللی، خادمالشهدا و دانشجوی کارشناسیارشد مترجمی زبان عربی دانشگاه تهران بود. شهید اسدالهی همچنین فعالیتهای گستردهای را در عرصهی فرهنگی و تربیتی در کشورهای عراق، پاکستان، لبنان مدیریت کرد. ابومحمد در هنگام اذان ظهر 29 آذرماه 1394 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به گردن، آسمانی شد؛ از او دو پسر به نامهای محمد و احمد به یادگار مانده است.
بخشی از وصیتنامه شهید احمد اسدالهی
«برادران و خواهران! انقلاب اسلامی یک پدیده تاریخی و یا اجتماعی نیست. بلکه انقلاب الهی است و متعلق به طبقه و یا ملت خاصی نیست. انقلاب اسلامی موهبتی الهی است که خداوند در این دوران به بشریت و همه انسانهای آزاد ارزانی داشته است. انقلاب اسلامی مقدمه همان حیات طیبهای است که انبیای تمام ادیان توحیدی به دنبال آن بودهاند.
ما اجازه نداریم هر فرد و فکری را در جریان تربیتی خود قرار دهیم. باید تربیت ما در نظام ولایی قرار بگیرد تا نتیجه آن سربازی امام زمان (ع) باشد. امروز میزان، بعد از قرآن و عترت، ولیفقیه است.
وظیفه ما به عنوان مربی یا متربی این است که مدام نظرات مربی جامعه را رصد کنیم و مامور اجرای آنها، حتی در مسائل بسیار جزئی، باشیم.
شهید محمدحسین محمدخانی
شهید محمد حسین محمدخانی با نام مستعار عمار متولد 9 تیر ماه 1364 در تهران بود. پدر او از رزمندگان و ایثارگران دفاع مقدس بود. شهید محمدخانی در رشتههای مهندسی عمران تحصیل کرد و کارشناس ارشد مدیریت بود. او از همان کودکی ارادت خاصی به اهل بیت و مخصوصا امام حسین (ع) داشت و از مداحان هیات علمدار حسین (ع) شهر یزد و از فعالان ستاد تدفین شهدای گمنام دانشگاه آزاد بود.
او قبل از ازدواج به همسرش میگوید که برای کمک به مردم مظلوم در هر جای دنیا پیش قدم خواهد شد. شب عروسی همراه همسرش به مزار شهدای گمنام یزد رفت. مادر شهید میگوید:«مدافع به دنیا آمده بود.» زمانی که خبر مظلومیت مردم سوریه را شنید؛ به سوریه رفت و 16 آبان 1394 به شهادت رسید؛ از او یک پسر به یادگار مانده است.
حاج قاسم سلیمانی دربارهی عمار میگوید:«رشادتها و شجاعتهای شهید عمار مانند شهید همت بود...»
بخشی از وصیتنامه شهید محمدحسین محمدخانی
«سلام بر شما( ائمه معصومین) که از بندگان خاص خدا هستید و هر آنچه داشتید را در راه خداوند، معبود و معشوق خود گذاشتید. سلام بر شما که متقیان راه خدا هستید. خداوندا! از اینکه به بنده حقیرت توفیق دادی که در راهت قدم بردارم؛ تو را سپاس میگویم و از اینکه توفیق خدمت در جبهه در کنار بندگان خالص خود را به من ارزانی داشتی؛ تو را شکر و سپاس میگویم. در این راه، دیدار خود را هم نصیبم گردان!»
شهید حسین همدانی
حاج حسین همدانی معروف به ابووهب متولد 24 آذر ماه 1329 در آبادان بود. سردار همدانی از اعضا و بنیانگذاران سپاه همدان و کردستان بود. ایشان از همان آغاز جنگ تحمیلی در جبهه حضور فعال داشتند. سردار شهید از فرماندهان منطقه عملیاتی «بازی دراز» در جبهه کرمانشاه بود.
از دیگر فعالیتهای او میتوان به فرماندهی لشکر انصار الحسین(ع)، جانشین قرارگاه امام حسین(ع)، مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران و فرمانده سپاه محمد رسول الله(ص) تهران، اشاره کرد. روزنامه والاستریت دربارهی شهید ابووهب نوشت:«سردار همدانی یکی از فرماندهان نخبه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده که به عنوان افسر سپاه پاسداران خدمت میکند.»
سردار همدانی در زمینهی آرایشهای نظامی گوناگون در مقابل شبه نظامیان تخصص داشت. ایشان در 16 مهر 1394 در منطقه حلب در سوریه به شهادت رسید.
بخشی از وصیتنامه سردار همدانی
«سپاس خدای را که نعمتهای فراوانی را بر ما ارزانی داشت و فراوان شکر که در زمان خمینی (ره) به ما زندگی بخشید. پدران و مادران ما در آرزوی این دوران بودند؛ اما در این دوره زندگی نکردند و ندیدند آنچه را که ما دیدیم:
دوران ما، دوران احیای اسلام عزیز و عزتمندی ملتهای مسلمان، مقاومت مجاهدان سپاه اسلام و عصر تحول، شکوه و عظمت در جهان اسلام، عصر بیداری ملتها، عصر زوال طاغوتها و دوران فروپاشی قدرتهای استکباری و برگشتن به خویشن است.
چه افتخاری بالاتر از آنکه جانبازان، آزادگان و خانوادههای بزرگوار آنها، صبر را شرمندهی خود کردهاند و 10 سال را در شرایط سخت اردوگاههای حزب بعث به سر بردند. جانبازان با تحمل دردهای فراوان به ما آموختند که باید مقاومت را ادامه داد.»

شهید سعید سیاح طاهری
شهید حاج سعید سیاح طاهری متولد سال 1336 در آبادان بود. دوران نوجوانی او همزمان با مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی بود. او مبارزه علیه طاغوت و حمایت از رهبری امام خمینی (ره) را بر گرفتن بورسیه و تحصیل در آمریکا ترجیح داد. سپس بعد از انقلاب مشارکت فعالی در دفاع از کشور در مقابل ضدانقلابهای کردستان، فتنه منافقین و بنیصدر داشت. بعد از شروع جنگ تحمیلی به همراه پدر و دو برادر خود داوطلبانه به جبهه رفت. او در هشت سال دفاع مقدس بارها مجروح و زخمی شد و یک چشم خود را از دست داد و جزء جانبازان 70 درصد قرار گرفت.
پس از جنگ وارد فعالیتهای جهادی و فرهنگی شد؛ از جمله؛ تاسیس موزه دفاع مقدس آبادان، برگزاری یادوارههای شهدا و بررسی عملیاتهای جنگ تحمیلی و بازسازی آبادان. سپس به لبنان رفت و به حزبالله لبنان پیوست.
در دهه هشتاد جشنواره دفاع مقدس برای کودکان را بنا نهاد که هزاران دانشآموز از مناطق محروم در این جشنواره شرکت کردند. همچنین مسابقات کتابخوانی را در زندان دورود را پایهگذاری کرد. بعد از جنگ سوریه به صورت داوطبانه به این کشور رفت و سرانجام در دی ماه سال 1394 به شهادت رسید.
علی سیاح طاهری، برادر سردار، در مورد ویژگیهای اخلاقی ایشان را اینگونه بیان میکنند:«از مهمترین خصوصیات اخلاقی ایشان صبر، بردباری و استمرار در راهشان بود. ایشان مرد زمان خود بود و بهترین تصمیمات را در لحظه میگرفت. ایشان که از کاروان شهدا جا مانده بودند، همواره در آرزوی شهادت بودند و بهترین راه برای رسیدن به هدف خود را حضور در سوریه و دفاع از حرم میدانستند.»
شهید عبدالله اسکندری
شهید عبدالله اسکندری در تمام دوران دفاع مقدس در سمتهایی مانند تکتیرانداز، تیربارچی و نیروی اطلاعات شناسایی حضور داشت و فرمانده سپاه لار در عملیات خیبر بود. در عمیات بدر جانشین فرمانده گردان، در والفجر8، کربلای 1، 3، 4، 5 و 8 جانشین رئیس ستاد تیپ الهادی، در عملیات والفجر 10 جانشین تیپ مهندسی و در عملیات بیتالمقدس 4 فرماندهی تیپ مهندسی بود. از دیگر مسئولیتهای شهید اسکندری میتوان به فرماندهی مهندسی رزمی 46 امام هادی (ع)، فرماندهی تیپ 46 امام هادی (ع)، فرماندهی مهندسی رزمی قرارگاه مدینه منوره، فرماندهی مهندسی تیپ 42 قدر و فرماندهی مهندسی رزمی جبهه مقاومت اشاره کرد.
احداث سد کرخه و جاده نیریز در استان فارس، طرح توسعه نیشکر و اجرای طرحهای سد از جمله فعالیتهای جهادی ایشان است. بعد از پایان جنگ سردار دو سال در منطقه حضور داشت و سپس به شیراز رفتند و مدیر بنیاد شهید و امور ایثارگران شیراز شد. ایشان بسیار با خانوادهی شهدا و جانبازان مانوس بودند و همواره به دنبال رفع مشکلات و مسائل این عزیزان بودند؛ از ویژگیهای بارز اخلاقی ایشان میتوان به صبر، خوشرویی و متانت اشاره کرد.
ایشان سرانجام در سوم خرداد 1394 به آرزوی دیرین خود، شهادت، در راه دفاع از حرم حضرت زینب کبری (س) رسیدند. افراد داعش «سر» این شهید بزرگوار را از بدن جدا کردند و در مقابل دوربینها قرار دادند. ایشان اولین شهید بیسر حرم هستند.
نظر فرزند شهید دربارهی او
«بعد از شهادت، پیکر ایشان به ایران تحویل داده نشد. صحبتهایی برای مبادله اسیر و یا پرداخت هزینه برای تحویل پیکر از طرف داعش مطرح بود. ما به مادرمان گفتیم که ما راضی نیستیم یک ریال از پول بیتالمال صرف این گروه خبیث شود و یا حتی یک اسیر آزاد شود. پدر برای از بین بردن آنها رفته بود. ما توقعی در مقابل آنچه در راه خدا دادیم، نداریم و حاضر نیستیم که در ازای پیکر پدرمان یک ریال از بیتالمال هزینه شود و صرف کمک به داعش شود.»
نتیجهگیری
شهدای حرم هم مانند شهدای هشت سال دفاع مقدس دارای ارج و قرب بالایی نزد پروردگار متعال هستند. آنها دفاع از مردم سوریه و حفظ و صیانت از حرم مطهر حضرت زینب (س) را وظیفهی خود میدانستند و بدون هیچ چشمداشتی برای مبارزه شتافتند و هرگز از مرگ نترسیدند. یاد و خاطرهی آنها تا ابد جاویدان خواهد ماند.