آیا میشود جهان بدون انسان کامل باشد
به اعتقاد او درک امام زمان(ع) احتیاج به اندیشه عمیق و دقیق دارد. از این رو در ادامه مبانی نظری، علمی و استدلالی حضور حضرت مهدی علیهالسلام را بیان میکند.
بنابراین کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» چنانکه از نامش پیداست، مبانی علمی و استدلالی و قلبی اندیشه مهدویت را تبیین میکند. به اعتقاد نویسنده: «شما برای نجات زندگی اجتماعی، سیاسی خود باید راجع به حضرت فکر کنید. ولی بنده معتقدم تا مسأله از بعد نظری و عقیدتی حل نشود، طرح مساله از جهت اجتماعی، سیاسی مفید نیست».
نویسنده کتاب صورت مسئله را چنین طرح میکند؛ «آیا میشود جهان بدون انسان کامل باشد؟» در ادامه این اندیشه را به عنوان یک تئوری مطرح میکند و بعد از طرح این نکته که «انسان کامل» تعبیری است که نخستین بار محیالدین ابن عربی آن را مطرح کرده است، به موضوع امام یا اصلالانسان میپردازد. او با استناد به سخنی از امام عصر(ع) «نحن صنائع الله و الخلق بعد صنائعنا» میگوید با دقت در این حدیث متوجه میشویم آن حضرت حقیقتی الهی است و بقیه باید خود را به مدد آن ذات اصلاح کنند و بعد از آن به تفصیل درباره اینکه انسانیت یک واقعیت غیر محسوس است و از مقوله وجود است بحث میکند.
او مینویسد: انسانیت در خود انسانها شدت و ضعف دارد (مثلاً فلانی انسانیتش بیشتر است). بنابراین از مقوله وجود است. پس یک: انسانیت یک واقعیت است و ما به جهت برخورداری از این واقعیت انسان هستیم. دو: عین انسان(انسان کامل) نیستیم. سه: چیزی که انسان است و عین انسان نیست باید به عین انسان ختم شود که انسان کامل است.
بعد از ذات احدی، مقام انسان کامل است. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: اولین چیزی که خداوند خلق کرد نور من بود. این نور مقام انسان کامل یعنی حضرت رسول اکرم(ص) است و ناظر بر جنبه مادی و جسمانی پیامبر(ص) نیست. مقام نبوی قبل از ظهور در عالم مادی به عنوان رسالت نبوی خود یک حقیقت موجود در هستی است به نام انسان کامل و همین حقیقت یعنی انسان کامل در بستر تاریخ ظهورات مختلفی در شخصیت سایر پیامبران و ائمه داشته تا در نهایت با ظهور کامل، خود حضرت مهدی علیهالسلام به صحنه میآیند.
نویسنده در این کتاب، مثال خوبی از نحوه «حضور انسان کامل در هستی» ارائه میدهد و آن را مانند نَفْس انسان در بدنش توصیف میکند و مینویسد: «نفس انسان در همه جای بدن حضور کامل دارد، یعنی در همه جای آن حاضر است. جایی از بدن نیست که نفس در آن حاضر نباشد. همه جا هم تماما هست. این طور نیست که یک طرف نفس شما ببیند و طرف دیگر آن نبیند، بلکه نفس شما تماماً در همه اعضای بدن خود حاضر است. انسان کامل که محور هستی است، حضور کل است، یعنی جایی نیست که نباشد یا در آنجا حضورش تمام نباشد. ... ممکن است سوال شود که پس تفاوتش با خدا چیست؟ میگوییم تفاوت در این است که انسان کامل مخلوق خدا است، منتها یک مخلوق برتر.»
تا اینجا روشن شد که وجود غیبی کلی به نام عینالانسان در هستی وجود دارد و این عینالانسان، هویتی انسانی دارد و در تمام ادوار هستی، ظهورات مختلفی داشته است. به گفته او هیچ قلبی در مدد گرفتن از انسان کامل، محروم نیست(و این همان توسل است). یک «انسان کامل» در صحنه هست و این انسان کامل، در انسانیت، تعادل محض دارد. تعادل محض در انسانیت یعنی هیچ بعدی از انسان چنان رشد نمیکند که مانع از رشد دیگر ابعاد انسانی شود. اگر انسان در تعادل انسانی جامع شود هر استعدادی از او به سطح انسانی رسیده است. فقط از طریق انسان کامل است که میتوان در تمامی ابعاد وجودی به سقف نهایی انسانی رسید.
نکته جالب این است که این انسان کامل چه پیدا باشد و چه پنهان، شما برای مدد گرفتن از وی نیاز حیات جسمانی او نیستید، یعنی وجود جسمانی حضرت تأثیر اصلی را در میزان مدد گرفتن شما از وجود مبارک ایشان ندارد، هر چند برای منتظران او، ظهور و وجود جسمانی مقدس آن حضرت دریچه ارتباط بهتری با آن حضرت است.
طاهرزاده در صفحه ۷۴ مینویسد که تئوری مسئله «نحوه حضور حضرت امام زمان(ع) در هستی» به مقدمات عقلی نیاز دارد و تا آن مقدمات عقلی را نگذرانیم، تصور خوبی از موضوع نخواهیم داشت. این موضوع از بس دقیق و ظریف است، باید مدتی از عمرمان را صرفِ فهمِ نحوه حضور اماممان در هستی کنیم.
در ادامه کتاب برکات ارتباط قلبی با امام زمان(ع) بحث شده است. رهایی از روزمرگی و ناامیدی از جمله این برکات هستند: اگر شما رسیدید به اینکه کسی هست که به شما کمکی جدی میکند، یعنی تمام انسانیت شما را هدایت میکند. پس باید با او ارتباط داشته باشید آن هم ارتباط ارادتمندانه.
طاهرزاده همچنین از ضعف در تبیین حضور غیبی امام برای مردم سخن به میان آورده است: در نقش و تأثیر امام زمان علیهالسلام باید خیلی بحث شود. علت همه این بدبختیها این است که نمیتوانیم حضور غیبی امام زمان را آن طور که باید و شاید برای مردم تبیین کنیم تا معلوم شود جهان هستی صاحب دارد و جهان به حال خود رها نشده است.
به گفته او، گاهی حرفهایتان خریدار ندارد چون مطابق نظام ارزشی ظلمت آخرالزمان نیست، نه این که حرفهایتان بیخود باشد. پس باید نترسید(ص ۱۳۱). همه هنر فرهنگ ستم در طول تاریخ این است که منظرههای روشن و ایدهآل زندگی را از افق اندیشه بشر محو کند و او را مشغول وضع موجود بگرداند که خودِ ستمگران پدید آوردهاند(ص ۱۷۵).
کتاب درباره «مقام و تأثیر حضرت حجت(ع)» چنین بیان کرده است که مردم در دوران غیبت امام، از ولایت تشریعی و تکوینی محروم نیستند، چون یازده امام معصوم دین را برای شما تبیین کردند و هدایت تشریعی الهی را برای شما روشن کردند و هدایتهای باطنی و غیبی هم که لازمه توجه امام زمان به قلب شما است، همین حالا توسط امام غایب حی حاضر انجامشدنی است. شما از وجود غیبی امام از طریق بُعد غیبی خودتان میتوانید مدد بگیرید. البته بعد غیبی شما باید نورانی شود (ماجرای ابراهیم ادهم که به مدد امام سجاد(ع) درک عمیقتری از عبارت لا اله الا الله پیدا کرد و به گفتهاش دنیا برایم عوض شد).