روایت شنیدنی زن تازه مسلمان شده انگلیسی از نحوه اسلام آوردن: آیه « وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى»دقیقا گویای حال من است
شفقنا- «عائشه روزالی» زن جوان انگلیسی است که اخیرا مسلمان شده است. او می گوید که زندگی اش پس از اسلام آوردن به سمت وضعیت بسیار بهتری تغییر کرده است.
به گزارش سرویس ترجمه شفقنا، روزالی به پایگاه خبری عربی ۲۱ گفت: مفاهیم اشتباه بسیاری در مورد دین اسلام در غرب نظیر اکراه مسلمانان از غیرمسلمانان، کشتن غیر مسلمانان و ترغیب نسبت به افراط و تروریسم ترویج می شود در حالی که هیچ کدام صحیح نیستند. اسلام را باید از منابع اصیل و ناب آن و علمای مسلمان واقعی شناخت که زندگی خود را وقف پژوهش در اسلام کرده اند.
وی در ادامه افزود: در کمبریج انگلیس متولد شدم. مسلمان شدن آخرین چیزی بود که پیش بینی می کردم. آن زمان در زمینه بازیگری فعال بودم و می خواستم تا مدت های مدیدی بازیگر باشم. در لس آنجلس آموزش دیدم و کارهای زیادی هم در این خصوص انجام دادم.
خانم روزالی ادامه داد: در ترکیه اسلام آوردم در حالی که هیچ قصدی در این خصوص نداشتم. فقط در مناطق توریستی ترکیه می گشتم و واقعا در آن زمان سرگردان و حیران بودم. آیه ای در قرآن کریم هست که می فرماید:« وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى»(تو را شرگشته یافت پس هدایت کرد)این دقیقا گویای حال من بود زیرا بیش از هر زمان دیگری سرگشته و گم گشته بودم.
روزالی در ادامه ماجرای مسلمان شدن خود را روایت کرد و گفت: برای بازدید به مسجد جامع سلطان احمد در استانبول رفتم. هیچ قصدی برای مسلمان شدن نداشتم فقط می خواستم از مسجد بازدید کنم. نزدیک ورودی مسجد لباس محجبه خریدم و وارد مسجد شدم. شوکه شده بودم و واهمه ای جسمم را فرا گرفته بود زیرا چیزهای منفی زیادی درباره اسلام در رسانه ها شنیده بودم اما خدا روشکر وارد مسجد شدم و در مکانی نشستم و به مناظر نگاه می کردم.
فقط مردم را تماشا می کردم. حدود یک ساعت همینطور به مردم نگاه می کردم.تسبیحی در جیب داشتم که یکی از دوستانم به عنوان هدیه برایم خریده بود اما نمی دانستم تسبیح نماز است. فکر می کردم مردم برای کاهش استرس از آن استفاده می کنند. تسبیح را از جیبم بیرون آوردم و درباره آن در گوگل سرچ کردم. آنجا نوشته شده بود که هنگام استفاده باید ۳۳ بار سبحان الله، الحمدلله و الله اکبر گفته شود. گفتم باید امتحانش کنم به همین خاطر از سبحان الله شروع کردم. گاهی گفتنش را فراموش می کردم اما دوباره در گوگل نگاه می کردم و تکرار می کردم. هنوز مسلمان نبودم فقط این کار را برای امتحان انجام می دادم.
قبل از ترک مسجد با خودم فکر کردم که یک نسخه انگلیسی قرآن را بخرم و بخوانم. هنگام ترک مسجد برای اولین بار صدای اذان را شنیدم خیلی روی من تاثیر گذاشت. صدای واقعا زیبایی بود باور نمی کردم که با شنیدنش رعشه ای در جسمم ایجاد کند.
تلفنم را برداشتم تا براساس نقشه گوگل به هتل بازگردم چون حدود یک ساعت از آن دور شده بودم اما شارژ موبایلم تمام شده بود. ترسیده بودم. در آن لحظه با خودم گفتم “یا الله بهم کمک کن” تا به هتل بازگردم. آن لحظه احساس کردم باری از روی دوشم برداشته شد و احساس آزادی از همه دنیا و همه چیز بهم دست داد.
توانستم به هتل بازگردم. هنگامی که بازگشتم نسخه انگلیسی قرآن را خریدم و شروع به خواندنش کردم. از اینجا سفر من شروع شد. تا قرآن را به طور کامل نخواندم، مسلمان نشدم. چند ماه طول کشید. سپس تحقیقاتم را شروع کردم و چگونگی نماز خواندن را هم یاد گرفتم و این چنین مسلمان شدم و شهادتین گفتم.