ضرورت تحول و بازنگری در روششناسی فهم و تفسیر قرآن
توسعه مطالعات روششناسی فهم و تفسیر قرآن کریم، یکی از ارکان پیشرفت معارف قرآنی است و سبب غنا و بالندگی دانشهای قرآنی میشود، ولی در این زمینه، کاستیهایی به چشم میخورد که فقدان الگوهای اثربخش در حوزه روششناسی و فرایندهای منتج به نظریه قرآنی، از آن جملهاند
قرآن بهعنوان آخرین کتاب آسمانی، نه تنها در تلاطم تعارض علم و دین به زاویه نرفت، بلکه همپای علم و عقل به هدایت بشری پرداخت و امروز شاهد سخن از مرجعیت قرآن در تمام عرصههای زندگی بشر هستیم. مرجعیت قرآن یعنی علم و عقل، ابزارهایی در دست دین برای رشد و تعالی و پویایی جامعه هستند.
رشد و توسعه علوم در قرنهای اخیر، نه تنها موجب فرود آموزههای قرآنی در عرصههای اجتماعی نشد، بلکه تحولی نیز در عرصه دانشهای قرآنی به ارمغان آورد. بخشی از این تحول به روششناسی فهم متن برمیگردد و بخش عمده آن به فهم عمیقتر متن در رویارویی با پرسشهای نوین از قرآن اختصاص دارد.
پیشینه قرآنپژوهی نشان میدهد که قرآن کریم، خاستگاه دانشها و نظریههای نوینی در عرصه فرهنگ و اجتماع بود. بیان باورهای معرفتی، احکام و مقررات حقوقی و اخلاقی در قرآن، توسعه آن در سنت نبوی و تبیین آنها از سوی عالمان دینی موجب شد که مسلمانان قرنها جامعه خود را بر مبنای تعالیم قرآنی مدیریت کنند.
مطالعات روششناسی، از ضروریات هر علم، از جمله علوم انسانی و اسلامی است. مباحث روششناسی زیرمجموعه علوم انسانی قرار میگیرند و روشها بخشی از رفتار انسان را بیان میکنند که موضوع علوم انسانی هستند.
توسعه مطالعات روششناسی فهم و تفسیر قرآن کریم، یکی از ارکان پیشرفت معارف قرآنی است. انجام مطالعات روششناسی سبب غنا و بالندگی دانشهای قرآنی میشود و زمینه تولید علم قرآنبنیان را فراهم میکند. علاوه بر این، مطالعات روششناسی فهم و تفسیر قرآن کریم، دانشها و مهارتهای برداشت این کتاب آسمانی را سامان میبخشد.
توسعه نظریهپردازی قرآنی در نظامهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مبتنی بر فهم فرهنگ و معارف قرآنی است و ساخت الگوی تمدنی اسلامی بدون بازآفرینی علوم انسانی امکانپذیر نیست؛ از این رو، مطالعات روششناسی منتج به نظریه در قرآن نقش راهبردی دارد.
مقصود از روششناسی فهم و تفسیر قرآن، مجموعه عناصر معرفتی، قواعد، فرایندها و مهارتهایی است که برای فهم قرآن کریم به کار میرود. به رغم توجه روزافزون به مطالعات روششناسی قرآن کریم در چند دهه اخیر، کاستیهایی به چشم میخورد. فقدان الگوهای اثربخش در حوزه روششناسی و فقدان فرایندهای منتج به نظریه قرآنی، از آن جملهاند.
ضرورت بازآفرینی اصول و روشهای موجود و روش تفسیر منتج به نظریه، یکی از مراحل دستیابی به علوم انسانی اسلامی محسوب میشود و روایات فراوانی از اهل بیت(ع) ناظر بر تبیین و آموزش یا تصحیح و آسیبزدایی از روش فهم قرآن نقل شده است.
در قرن حاضر و بهخصوص در دهههای اخیر، شاهد بعضی عناوین اجتماعی یا علمی هستیم که از سوی اندیشمندان و مطالعهگران دینی با رویکرد قرآنی، از آنها بحث میشود. روابط اجتماعی، آزادی، تربیت، حکومت و...، هزاران عنوان مباحثی هستند که مفسران آگاه به نیازهای زمان را به تدبر در قرآن برای دستیابی به دیدگاه این کتاب الهی سوق داده است. گاه در میان مباحث تفسیر ترتیبی و گاه در تفاسیر موضوعی و گاه در نگاشتههای مستقل، شاهد این دست پژوهشها هستیم.
روایات فراوانی وجود دارد که میان قرآن و زمان پیوند ایجاد میکند و قرآن را ویژه عصر و زمان خاصی نمیداند و از این امر، به زنده بودن و حیات قرآن تعبیر شده است؛ برای مثال، امام باقر(ع) میفرماید: «قرآن، زنده است و نمىميرد و هر آيه آن نيز زنده است و نمىميرد؛ زيرا اگر آيهاى كه درباره اقوامى نازل شده است، با مردن آنها مىمرد، قرآن نيز مرده بود؛ ليكن قرآن در ميان آيندگان جارى است، همچنان كه در ميان گذشتگان، جارى بود.»
برای جریانسازی قرآن در جامعه باید به مسائل علوم انسانی توجه داشت. با علوم انسانی میتوان ابعاد و زاویههای گوناگون حیات فردی و اجتماعی بشر را شناخت و با ذهنی اندوخته از مسائل و نیازهای بشری به سمت قرآن رفت. ذهنی که از عرصههای حیات و زندگی انسانی آگاهی ندارد، نمیتواند پرسمان قرآنی ایجاد کند.
بومیسازی علوم انسانی در جامعه دینی، نیاز به گذر از دانشهای بشری دارد و میتوان با ذهنی پرسشگر به فهم و تفسیر آیات قرآن متناسب با نیازهای بشری پرداخت و این همان است که در حدیث امام علی(ع) از آن به استنطاق قرآن تعبیر شده است.
جریانسازی قرآن در جامعه، سه مرحله اساسی دارد؛ کشف وضعیت موجود در عرصههای گوناگون زندگی انسان که دانشهای بشری در این خصوص میتواند کمک شایانی کند؛ کشف وضعیت مطلوب قرآنی با توجه به پرسشهای به دست آمده از علوم انسانی. در این خصوص، میتوان وضعیت و مبانی شناختی وضعیت مطلوب را از منظر قرآن به دست آورد. در این عرصه، روششناسیهای موجود کافی نیست و باید با توسعه در روششناسی فهم قرآن، مدلهای مطلوب قرآنی را کشف کرد و در نهایت، مکانیسم و راهبردهای تغییر وضعیت موجود به وضعیت مطلوب را به دست آورد. در اینجا، مطالعات راهبردی نقش مهمی در فرایندسازی و کشف مدلهایی مبتنی بر دادههای قرآنی ایفا میکند.
در حوزه مطالعات قرآنی، مباحث معرفتشناختی و مبانی نظری در رابطه با علوم انسانی بر پایه قرآن انجام شده است، ولی در حوزه روششناسی و بهصورت کاربردی، بهگونهای که منتج به نظریه و دیدگاه قرآن شود، شاهد کاستیهایی هستیم.
به قلم حجتالاسلام سیدرسول موسوی، عضو هیئت علمی آموزشی دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان و مدیر گروه قرآن و حدیث مؤسسه آموزش عالی حوزوی علامه مجلسی(ره)