عاشقانههای زائر اهل سنت سنندجی از سفر به کربلا
این فقط یک سفر نیست بلکه معجزهای است که در مقابل چشمان آدمی رخ میدهد. سرزمینی که تو را تغییر میدهد و رفتنی که باعث ماندن میشود.
زیارت اربعین
تقریباً به نزدیک بینالحرمین رسیدم، نمیتوانستم جلوتر بروم، با مشقت توانستم جای خود بایستم، میدانستم توان حرکت ندارم، میگفتند باید بعد از سلام به امام حسین(ع) و برادر دلاورش حضرت ابوالفضل(ع)، زیارت اربعین را خواند اما مگر با این همه استرس برای دیدار دوست میشد.
شبی را که در بینالحرمین گذراندم زندگی من را تغییر داد، نخوابیدم و تمام شب را به بینالحرمین و گنبدهای طلایی حرمهای مطهر نگاه کردم. نصفههای شب خود را به نزدیک حرم امام حسین(ع) رساندم و درب خانه دوست را زدم، دوستی که همیشه بود اما من نبودم، دوستی که برایش سینه نزده بودم اما همیشه غمگینش بودم و حالا من را جزو زائران خود قرار داده است.