معارف: کسانی که خواستند نهجالبلاغه را تقلید کنند، شکست خوردند
یک حدیثپژوه گفت: در مقابل امیرالمومنین(ع) کسانی خواستند خطبههایی تولید کنند، اما با شکست مواجه شدند؛ چون خطبههایشان تقلیدی بود. مثلا ابننباته مصری خواست مثل امیرالمومنین(ع) یک خطبه جهادی بگوید، اما نتوانست و شکست خورد.
این استاد دانشگاه تهران گفت: درباره این تعبیر که نهجالبلاغه اخالقرآن است، من به عنوان نهجالبلاغهپژوه خیلی منشا و ریشه را ندیدم و فکر میکنم سخنی است که مشهور شده ولی ریشه حدیثی ندارد. در مورد تعبیر دیگر که گفتند نهجالبلاغه دون کلام خالق و فوق کلام مخلوق است، ابن ابیالحدید در مقدمه شرح نهجالبلاغه نوشته ولی گوینده را معرفی نکرده است. از زمانی که قرآن کریم به عنوان آیه و معجزه نازل شد، یکی از دغدغهها و کنجکاویهای دانشمندان این بود که قرآن از چه جهتی معجزه است؟ از اولین وجههایی که درباره اعجاز قرآن به ذهن دانشمندان رسید، مسأله فصاحت و بلاغت بود؛ به این معنا که قرآن کریم از لحاظ فصاحت و بلاغت دارای اعجاز است و نظیر ندارد. کتابهایی مثل دلائلالاعجاز و اسرارالبلاغه عبدالقاهر جرجانی به همین منظور نگاشته شده است. در این کتابها شاخصه، ملاک و معیار بلاغت مشخص شده است. ایجاز، اطناب، تشبیه، استعاره، کنایه و مجاز از جمله مسائل بلاغی قرآن است که دانشمندان استخراج کردند.
معارف ادامه داد: آنچه علمای ما میگویند این است که بلاغت، مراتب دارد. مثلا رمانی میگوید: بلاغت سه مرتبه دارد؛ پایین، متوسط و اعلا. بلاغت قرآن در اوج است و کسی نمونهای از ایجاز و اطناب و تشبیهش را ندارد. خود سیدرضی هم گفته که منتخبی از بلیغترین سخنان امام علی (ع) را میآورد. هیچ کلامی از لحاظ اعجاز به پای قرآن نمیرسد و از این جنبه قرآن بیهمتاست و دیگران را دعوت به مسابقه میکند، ولی هیچ کتابی نمیتواند در این مسابقه پیروز شود. ما میتوانیم سایر سخنان را در مرتبه بلاغت با قرآن کریم بسنجیم و وقتی به متون اهل بیت مثل صحیفه سجادیه یا نهجالبلاغه میرسیم، این متون با قرآن کریم قابل مقایسه میشوند. در مقابل امیرالمومنین (ع) هم کسانی خواستند خطبههایی تولید کنند، اما با شکست مواجه شدند؛ چون خطبههایشان تقلیدی بود. مثلا ابن نباته مصری خواست مثل امیرالمومنین (ع) یک خطبه جهادی بگوید، اما نتوانست و شکست خورد. به همین دلیل هم میگویند که نهجالبلاغه فوق کلام مخلوق است.
این حدیثپژوه گفت: از توفیقات بنده تالیف کتاب «ارتباط نهجالبلاغه و قرآن» است که متن درسنامه من در دوره کارشناسی ارشدم در رشته علوم حدیث است و دراختیار دانشجویان قرار دارد. پیش از هرچیز باید بگویم ارتباط قرآن و نهجالبلاغه یک ارتباط دوسویه است. نهجالبلاغه به یک معنا، بخشی از احادیث قولیه شیعه است و بر اساس آمار بیشتر احادیث شیعه هم قولیه هستند. نهجالبلاغه نماد کوچکی از احادیث قولیه امام علی (ع) است. پیامبر اسلام (ص) برای صحت و سقم حدیث، قاعده عرضه به قرآن را به ما یاد دادند. پس آنچه از نهجالبلاغه به قرآن عرضه میشود، مهر تائید میگیرد و خدمت قرآن به نهجالبلاغه میشود.
معارف گفت: به لحاظ مبانی وقتی امیرالمومنین (ع) در سایه دانش قرآنی مسلط به مفاهیم قرآن باشد، اعم از اینکه استناد به قرآن بکند یا نکند، توقعی غیر از این نداریم که آموزههای نهجالبلاغه و سخنان امیرالمومنین (ع) ترجمان دوبارهای از خود قرآن باشد، ولی در عین حال جدای از این پیش فرض، خطبههای نهجالبلاغه را که در زمینههای مختلف است دسته بندی میکنیم، میبینیم که به آموزههای قرآنی شبیه است. البته برخی افراد اختلافاتی هم به دست آوردند و مثلا میگویند در قرآن و نهجالبلاغه دنیا مذمت شده ولی در نهجالبلاغه، دنیا غلیظتر مذمت شده است و امام علی (ع) دنیا را بیشتر نکوهش کرده است. البته همه این اختلافات توجیه علمی و زمانی شده است.
وی ادامه داد: نهجالبلاغه بازتابی از سخنان امام علی (ع) در شرایط جامعه پس از رحلت پیغمبر به فاصله ۲۵ سال است که متاسفانه در این سالها اتفاقات بسیاری افتاده است؛ مثلا فتوحات بسیاری نصیب مسلمانان شد و بر اثر این فتوحات، غنائم بسیاری به مدینه و بین اصحاب پیغمبر سرازیر و یک نوع دنیازدگی بین مردم رایج شد.
این نویسنده و پژوهشگر اضافه کرد: بنابراین خدمتی که قرآن به نهجالبلاغه میکند، این است که وقتی نهجالبلاغه را به قرآن از نظر معارف و مطالبش عرضه میکنید، میبینید که قرآن آن را تائید میکند و اختلافی بین این دو وجود ندارد.
معارف گفت: نهجالبلاغه به مثابه تفسیری بر قرآن است. ما یک شکل تفسیر داریم با عنوان تفسیر ترتیبی یا کلاسیک که مفسر به شکل ترتیبی یا موضوعی آیات را تفسیر میکند؛ اگر قرار باشد به این معنا بین قرآن و نهجالبلاغه نسبتسنجی کنیم، نهجالبلاغه، تفسیر قرآن نیست و کسی هم چنین ادعایی ندارد، اما به یک معنای دیگر، نهجالبلاغه تفسیری برای قرآن است و آن معنا اینگونه است که نوعی تفسیر معنوی از قرآن است. یکی از زیباترین جلوههای تفسیری امیرالمومنین از نهجالبلاغه خطبه ۲۱۶ این کتاب است. در این خطبه تفسیر امام علی (ع) از سوره تکاثر بیان شده است. ابن ابیالحدید قسم خورده است: من طی ۵۰ سال هزار مرتبه این خطبه را خواندم و هردفعه که خواندم، برایم جدید بود. پس نهجالبلاغه میتواند به برخی از اختلافات تفسیری هم فیصله بدهد. مثلا در مورد همین سوره تکاثر اختلاف تفسیری وجود دارد در خطبه ۲۱۶ نهجالبلاغه امیرالمومنین درباره و خطاب به مردگان میگویند: ای کاش اینها به قصد عبرت آموزی به قبرستان میرفتند، نه فخر فروشی. آیا این مردم به جنگهای پدرانشان افتخار میکنند؟ آنها که هلاک شدند و از بین رفتند. القصه ما از نهجالبلاغه در حوزه تفسیری اصول و روش تفسیری استخراج میکنیم که خود این اصول شامل چهار موردند؛ جامعیت، تدبر در قرآن و پرهیز از تفسیر به رای، اصل استنطاق و اطلاعات تاریخی.