همسر شهید: دیدن فیلمهای داعش، بیمارم کرد!
میترسیدم، بیشتر میگفتم نکند اسیر داعش شده باشد! بعد در این فیلمها میدیدم که چطور اسرا را اذیت میکنند، چطور میزنند، اینها را که میدیدم، بیشتر این فیلمها من را مریض میکرد.
سرکار خانم جمیله حسینی و دخترشان زینب به تازگی توانسته بودند این خانه کوچک را بخرند و با همه سختیها از زندگیشان راضی بودند. تألمات و فشارهای روحی در پی شهادت آقاسید در ذهنشان کمرنگ شده و توکلشان به خدا برای ادامه زندگی، حس و حال دیگری به خود گرفته بود. آنچه در ادامه می خوانید، اولین قسمت از گفتگوی ما با خانواده شهید مدافع حرم، سید عارف حسینی است که هنرمند بود و گلدوزی و نقاشی میکرد. او اگر چه در امور اداری فاطمیون مشغول بود اما توفیق شهادت پیدا کرد و به آرزویش رسید.
از آقای دانیال فاطمی که تماس ما با خانواده شهید حسینی را برقرار کرد و همچنین از آقای محسن باقری اصل که ما را در انجام این گفتگو همراهی کرد، تشکر میکنیم.
**: این خانه را چطور تهیه کردید؟
همسر شهید: فکر میکنم مرداد ماه بود از طرف بنیاد شهید آمدند؛ یک خانمی بودند با دو سه نفر دیگر؛ گفتند که ما برای خانواده شهدا میخواهیم خانه بخریم، چون خانهای که زندگی میکردم خیلی نامناسب بود... خدا را شکر این خانهمان خیلی خوب است. گفتند برای دویست و چند خانواده شهید میخواهیم خانه ای بخریم؛ برای هر خانوادهای چهارصد تومان کنار گذاشتهایم؛ حالا خودتان پولی دارید؟ طلایی دارید؟ هر چیزی که میتوانید بگذارید روی این مبلغ تا یک خانه برای شما خریداری شود. من گفتم همان صد تومانی که در بانک دارم، فقط همان است. گفتند ما چهارصد تومان بیشتر نمیتوانیم بدهیم، چون تعداد خانوادهها زیاد است. من این خانه را پیدا کردم چهارصد و خردهای... میگفت پانصد تومان که در بنگاه چانه زدند و گفت چهارصد و نود. سه ماه پیش، آمدیم اینجا.