ﺳﻪشنبه, 24 شهریور,1394 عرفات۱۴ در تنهایی به جمعیت پیوستن واکنون,در انبوه جمع,به تنهایی می رسی!چه گرانبها است,فردیتی که در جمع می یابی.مرواریدی که از غواصی در عمق اقیانوس صید کرده ای,شانه به شانه خلق بودن وتنها!جه پر شکوه است! کُن فی النّاس, ولاتَکُن مَعَهُم! این جا مزدلفه است:درهم فشارنده وبه هم نزدیک کننده!تنگه ای که آغوش خودرا تنگ تر کرده است واین سپاه راتنگ در خود می فشرد.میلیونها انسان, نه در صحرای بی حدومرز پراکنده اند وهرکسی جایی,دور از دیگران,نهددر شهری,همه دیوار ودیوارودیوار,هرچند تنی,در قفس اطاقی,حصار خانه ای,بی دیگران, پوشیده وفروبسته ودر خود!که در تنگه ای,همه تنگ در هم فشرده!پهلو به پهلوی هم,هم درهم خزیده,بااین همه ,هرکسی ,خود,تنها!بااین آسمان!بااین عالم!گویی, در حاکمیت مطلق جمع,تنها تر می شوی!؟کسی به کسی نیست,مهراس,شب تورا در حریم عفت خویش گرفته است,هیچ نگاهی, تورا به نه آنچنان بودن که هستی نمی خواند,خودرا در شب رها کن!چه می گویم؟ در مشعر,تنها زمین پوشیده از شب است,آسمان مشعر,سرا پرده ملکوت خدا است.این نخلستان خاموش وپر مهتابی که هرگاه,مشت خونین وبی تاب قلبت را در زیر باران های غیبی سکوتش می گیری ونگاه اسیرت را, همچون پروانه های شوق,در این مزرع سبز رها می کنی,غربت این کویر بی درد را-که به آن زندگی کردن,محکومی,در عمق فطرت خویش احساس می کنی,در سکوت اسرار آمیزش,صدای خدارا می شنوی,وناله های درد آلود آن زندان بزرگ خاک را, امام راستین انسان را که در کنار این مدینه پلید زندگی ودر سینه این کویر بی فریاد زمین,سر در حلقوم چاه برده است و می گرید...(سایت اختصاصی فیش حج محمد/برگرفته از کتاب حج دکتر شریعتی) گالری نظرات برای دادن نظر لطفا وارد شوید و یا ثبت نام کنید