سعی ۸
و حج, جمع ضدین!حل تضادی که بشریت را در طول تاریخ گرفتار کرده است: ماتریالیسم یا ایده آلیسم؟ عقل یا اشراق؟ دنیا یا آخرت, برخورداری یا زهد؟ مائده های زمینی یا مائده های آسمانی؟ مادیت یا معنویت؟ اراده یا مشیت؟ و بلاخره, تکیه بر خدا یا بر خویش؟
و خدای ابراهیم به تو می آموزد که: هردو! آموزشی نه با فلسفه, با عرفان, با علم, با کلمات,که با یک نمونه,یک انسان,
و این انسان, چهره ای که فیلسوفان جهان,عارفان جهان, و همه ی جویندگان ایمان و پویندگان حقیقت, باید درس بزرگ خدا را در او بخوانند, باز هم چهره ی یک زن ,یک زن سیاه, یک زن حبشی, یک کنیز,
هاجر!یک مادر!
به فرمان عشق, خود را تسلیم مطلق او میکند, و کودکش را از شهر و دیار و زندگی,به این دره ی سوخته ی بی آب و آبادی و بی کس, می اورد و در کف این دره می گذارد.
توکل محض, نفی همه ی حساب ها و کتاب ها به قدرت ایمان, تکیه بر عشق,به او و دگر هیچ!
طواف!
و اما, همچون پارسایان و پرستندگان, در کنار کودک, به انتظار معجزه ای نمی شیند, نمی ایستد, تا دستی از غیب برون آید و کاری بکند, مائده ای از آسمان فروآید, نهری از بهشت جاری گردد, و توکل, نیاز را تکافو کند.
کودک را به عشق می سپارد و خود, بی درنگ, به سعی برمیخیزد, دویدن, به دو پای اراده ی خویش, جستجو به دو دست توان خویش.
و اکنون, در کوهستان های خشک و بی کس پیرامون مکه, انسانی تنها, تشنه, مسئول,غریب, اواره , و در جستجوی بی ثمر آب!
شگفتا!ا زهاجر سخن میگویند؟ یا از انسان؟
(سایت اختصاصی فیش حج محمد برگرفته از کتاب حج شریعتی)