سعی ۹
و اما, سعی هاجر به شکست پایان میگیرد, نومید باز میگردد, به سوی کودک,
و میبیند که, شگفتا! کودک-این شپرده به دامان عشق – در بی تابی های عطش خویش, به پا,شنزار زمین را گود کرده و در انتهای نومیدی, پایان تلاش های بی ثمر, در ان لحظه, که پیش بینی نمیتوان, از انجا که انتظار نمیرفت, ناگهان, یک باره, معجزه آسا:
- به قدرت نیاز و رحمت مهر- زمزمزه ای!
صدای پای آب,
زمزم!
جوشش سرشار آبی خوشگوار و حیات بخش, از عمق سنگ!
و... درس!
یافتن آب, به عشق, نه به سعی,اما,
پس از سعی!
گرچه وصالش,نه به کوشش دهند آنقدر ای دل که توانی, بکوش!
تلاش کن!ای تکیه کرده به عشق, سعی کن!ایمان محض, توکل مطلق! هفت بار, درست هم اندازه ی طواف!
(سایت اختصاصی فیش حج محمد/برگرفته از کتاب حج دکتر شریعتی)