X
مقالات فیش حج
پارسای شب؛شیر روز۵ !

پارسای شب؛شیر روز۵ !

شگفتا! مشعر! سلاح در دست و دعا بر لب؛ در انتظار صبح نبرد!

شگفتا! مشعر! سلاح در دست و دعا بر لب؛ در انتظار صبح نبرد!
صبح نزدیک میشود.
نسیم سحر جنب و جوش اسرارآمیزی را در اردوگاه بر پا کرده است.
ناگهان؛ فریادهای همآهنگ اذان؛ از هر گوشه؛ بال میگشایند و سر به
هم میدهند و چنان دامن گستر و آزاد؛ راه می گشایند که گویی؛ از همه سو؛ به
ساحل هستی میخورند وبه مشعر باز میگردند.
صدها هزار قامت؛ در ابهام سحر؛ به رکوع و سجود؛ میشکنند وتا
میخورند.
نسیم اذان بر این کشتزار سپید توحید – که هیچ سقفی و سایبانی ؛ وحدت
شکوهمندش را نمیشکند – می وزد و بر آن؛ نرم و خوش آهنگ؛ موج
می افکند.
اکنون نماز صبح؛ نماز همیشه؛
اما؛ این جا؛ نماز هیچگاه!
اذان ها خاموش میشوند؛ و مشعر؛ ساعتی به خواب می رود.
شب؛از عرفات می رمد و از بلندی کوه ها فرود می آید و از فراز سر
خفتگان مشعر می گذرد و در تنگه ی منا فرو می ریزد و می گریزد؛ و صبح روشن؛
در پی اش!

(سایت اختصاصی فیش حج محمد/برگرفته از کتاب حج دکتر شریعتی)
  • گالری
  • نظرات
برای دادن نظر لطفا وارد شوید و یا ثبت نام کنید