X
مقالات فیش حج
طلوع!

طلوع!

اوست که فرمان حمله میدهد. سپاه به مرز منا رسیده است.

اوست که فرمان حمله میدهد.
سپاه به مرز منا رسیده است.
جبههٔ این صف طولانی بی نظم و بی شکلی را که از ازدحام فشردهٔ
میلیون ها سرباز آزاد و جنگجوی داوطلب پدید آمده است که از هیچ قدرتی
در جهان فرمان نمی برند؛ با یک تیغ قاطع بریدند؛ همه؛ بر روی یک خط
فرضی؛ به یک خط نظام ایستادند. هیچ کس را از این خیل خروشان بی قرار؛
یارای آنکه گامی پیشتر نهد؛ نیست؛ دیواری نامرئی مشعر را از منا جدا
می کند. این دیوار پولادین را هیچ قدرتی در جهان نمی تواند شکست؛ حتی
ابراهیم؛حتی محمد؛ جه؛ این یک قرار نیست؛ یک قانون نیست؛ یک سنت
است؛ از آنگونه که در طبیعت هست. آن را کسی نهاده است که علم را نهاده
است؛ که قواعد طبیعت را نهاده است؛ که نظام حاکم بر همه کائنات را نهاده
است. و هرگز در سنت او تغیر و تبدیلی نمی توانی یافت!
آن چنان که نیروی جاذبه؛ حکم حیات و مرگ؛ فرمان خورشید!
و این جا؛ تنها صبح است که فرمان می راند. سر انگشتان لطیف او قادر
است که این سد نفوذ ناپذیر را ناگهان از پیش پای این سیل مهاجم بر گیرد.
بگذار صبح سر زند. همچون سایه ای که در خندهٔ نور مکیده می شود؛ این
دیوار تسخیر ناپذیر – که هجوم این سیل نیرومند را این چنین بر جای خود
میخکوب کرد – به لبخندی؛ محو می شود!
پشت دیوار نامرئی؛ به خط نظام؛ مهاجمان مسلح؛ بیقرار ایستاده اد و در
انتظارند تا آفتاب فرمان دهد.
طلیعهٔ طلوعش؛ شب را از همه جا رانده است؛ اما؛ تا خود بر بام بلند
مشرق برآید؛ لحظاتی باقی است.


(سایت اختصاصی فیش حج محمد/بر گرفته از کتاب حج دکتر شریعتی)
  • گالری
  • نظرات
برای دادن نظر لطفا وارد شوید و یا ثبت نام کنید