دوشنبه, 04 آبان,1394 طلوع ۱ ! در هیچ نقطه از زمین ؛ در هیچ بخش از زمان؛ بر هیچ امتی در جهان؛ صبح را چنین حکومتی نیست سودا زدگان که برای جنگ و عشق بیقراری می کنند؛ در پشت دروازهٔمنا؛ همه تن؛ چشم به راه خورشید که تا پشت دروازهٔ طلوع آمده است. میلیون ها چشم و دل ؛ در سکوت ملتهبی؛ گوش به فرمان نور دارند؛برخی از بی تابی و نیاز؛ پیش از اعلام آن را می شنوند! چرا؟ دستور است؛ این سپاه؛ تمامی قدرت توحید بر روی زمین است؛ تنهاسپاهی در جهان؛ در تاریخ که از آفتاب فرمان می برد؛ تنها امتی که حکومتصبح را پذیرفته است. امتی که تنها؛ حکومت صبح را پذیرفته است. صبح؛ از عرفات بالا می آید ودر پس کوه نفس می زند؛شفقِ سرخ؛خیمهٔسیاهِ غاسقِ واقب را تا گریبان شکافته است و خون شهیدان جورو قربانیانشرک را بر چهرهٔ عید قربان پاشیده است و سپاه توحید را در آستانهٔ یورش برپایگاه های سه طاغوت تاریخ؛ به خونخواهی فرا می خواند. لحظه ها لحظه های پر شکوه و شور انگیزی است. خورشید و درخششش؛ شفق و تیغسرخ شکافنده اش؛ و صبح و تپش های نفسش... همه را بی تاب کرده اند؛ اینآیات مقدس خداوند امروز؛ با دست و دامنیٰ پر از نوید و نوازش؛ امیدو ایمان؛فرمان جنگ و مژدهٔ فتح می آیند؛ می آیند تا فرمان حملهٔ بت شکنان را صادرکنند.امروز؛ بزرگترین پایگاه ابلیس در زمین در هم میشکنند؛ امروز؛ شرکنابود می شود. امروز؛ توحید؛ عشق و ایثار در پرشکوه ترین چهره اش؛ تجلیمی کند. ناگهان سیل نور به تنگه می ریزد و آفتاب بر بلندی کوه ظاهر می شود؛و فرمان عبور می دهد! غیور شادی؛ نهرآفتاب و سیل انسان؛ هر سه به هم در می آمیزند و بهتنگهٔ منا سرازیر می شوند. این جمع اکنون؛ تنها کبوتران سپید صلح نیستند؛ پیش از آن؛ مجاهدانمسلح جنگند. این است که باز سخن از نظم است و دیسیپلین و دستور؛که: شب را باید در مشعر وقوف کنید! روز دهم را وارد منا شوید! مرز صبح؛ مرز منا است؛ خط صبح؛ شب را از روز جدا می کند؛ و ایناست که فرمان عبور از مرز؛ فرمان آغاز حمله به منا؛ در دست آفتابِ صبحِدهمِ ذی حجه است...(سایت اختصاصی فیش حج محمد) گالری نظرات برای دادن نظر لطفا وارد شوید و یا ثبت نام کنید