بت های تثلیث۵
آخری را زدی؟رویارویی؟برسرش؟خورد؟هفت ضربه؟
آخری را زدی؟رویارویی؟برسرش؟خورد؟هفت ضربه؟
به شمارهٔ روزهایی که آفرینش این جهان پایان گرفت؟ به شمارهٔ هفت سیاره؟هفت آسمان؟ به شمارهٔ تمامی روزهای هفته؟یعنی که جهاد های هماهنگ زمان؟ همانند جهان! یعنی نبردی که با خلقت آغاز شده است؟ با طبیعت همساز است؟
چه می گویم؟یعنی که بی شمار! یعنی که همیشه؛ بی وقفه؛ بی گذشت بی صلح وسازش؛ بی آتش بس؛ یعنی که همزیستی مسالمت آمیز با بت هرگز!
ینی که عمر را همیشه در منا یی و همواره در رمی!
که هفت؛ عدد کثرت است.
آخری افتاد؛ ای ابراهیم؛ ابلیس در زیر سنگباران مصمم ومستمر تو به زانو آمد؛فلج شد؛
وتو؛ ای انسان؛ ای جانشین خدا در زمین؛ تو نیز چون خدا؛ابلیس را؛رجم کردی؛ راندی؛
این تنها فرشته ای را که از سجود در پای تو عصیان کرد؛به قدرت ابراهیم وار؛در پای خود به خاک افکندی؛آزاد شدی؛ابراهیم شدی!ای بازیچه ی ابلیس؛ پرستنده ی بت؛ اکنون مسجود تمام فرشتگانی!
اکنون دیگر به مقام ابراهیم رسیده ای؛ پیام را می شنوی؛فرمان را تشخیص می دهی؛از آخرین جبهه ی نبرد پیروز باز می گردی؛ آخرین بت را که شکستی؛ به مقام اسماعیل خویش را در راه عشق ذبح کردن رسیدی؛دیگر؛ در حق پرستی می توان اسماعیلت را نیز ذبح کنی؛
از رمی جمرهٔ عقبی باز می گردی؛ فاتح؛ دل بر عشق نهاده؛ بندهٔ آزاد حق؛آهنگ ذبح میکنی؛ با گام های مصمم؛ پا جای پای ابراهیم؛ اسماعیل زندگیت؛ دردست؛ و تیغ ایمانت در دستی دیگر؛ به قربانگاه میرسی؛
اسماعیل را بر خاک می افکنی؛
در پیش پای تصمیم خویش.
پیش چشم حق بین خویش؛
دندان غفلت بر جگر می فشری و دل در خدا می بندی؛
ای همه حق شده؛ ای به منا آمده؛تیغ را بر حلقوم اسماعیل خویش نه!
و .....
.......
.......
......گوسفندی را سر ببر!
که خدای ابراهیم تشنه ی خون نیست؛ نیازمند اسماعیل تو نیسن؛
خدا خود؛ فدیهٔ اسماعیل تو را می پردازد؛
این همه؛ برای آن بود که تو را به این جا بکشانند!
از تنگنای سیاه خانه ات؛ ای قربانی سه سایهٔ ابلیس!
تا قربانگاه سرخ منا؛ای بت شکن توحید!
واکنون؛ای که در راه خدا؛تیغ بر حلقوم اسماعیل نهادی؛
به منا آمدی تا اسماعیل را بکشی؛اما دست هایت اکنون به خون ابلیس آغشته است؛و اسماعیلت را سر شار افتخار در کنار داری.
در ذبح اسماعیل؛به رمی ابلیس می رسی.
کسی قادر است ابلیس را به زانو در آورد که اول؛ از بند اسماعیل خویش آزاد شود؛ پس قضیه بر عکس است؛تا دلهرهٔ اسماعیل در تو هست؛ ابلیس در عقبه بر پا است.
شگفتا! در این کوهستان؛ چه درسها به آدمی می آموزند!
اکنون؛ابراهیم شده ای؛ابلیس را به خاک افکنده ای؛ اسماعیلت را از قربانگاه باز گردان؛آنچه باید ذبح می کردی؛ اسماعیل نبود؛ بند اسماعیل بود؛ دست آویز ابلیس؛ اسماعیل خود محبوب خدا است؛ عطیهٔ خدا است؛ او را خدا خود به تو بخشید و اکنون خدا بود که فدیه اش را خود پرداخت؛
اسماعیلت را از قربانگاه باز آور؛با هم از جبههٔ منا بازگردید؛ از میعاد گه خدا؛ رسالت توحید ابراهیمی؛بر دوش؛ به سوی خلق؛ برای بنیاد سرزمین حرام؛ زمان حرام؛جامعه حرام؛ حریم پاک و امن خدا؛ بنای خانهٔ آزادی برای مردم؛ پناهگاه امنیت و آزادی و برابری و عشق!
(سایت اختصاصی فیش حج محمد/ بر گرفته از کتاب حج دکتر شریعتی)