X
مقالات فیش حج
قربانی۴

قربانی۴

تردید؛ چه جانکاه!چه خطرناک!

تردید؛

چه جانکاه!چه خطرناک!

و در نتیجه توجیه!

هنگامی که آدمی؛ایمانش می خواهد . دلش نمی خواهد!؛

مسئٌولیت او را به دل برکندن آنچه از دل؛به آسانی کنده نمی شود؛فرا می خواند؛و او را گریز می جوید:

و بدتر از توجیه های غلط؛توجیه های درست!یعنی تکیه کردن بر یک حقیقت؛برای پا مال کردن حقیقت دیگر!

و چه فاجعه ای است که باطل؛به دستی عقل را شمشیر می گیرد و به دستی شرع را؛سپر!

در اینجاست که قرآن هم پرچم شرک می شود و علی هم خلع سلاح می گردد!

 وامت حسین؛عاقبتِ یزید می یابد!

توجیه!

و بد ترین نوعش: توجیه عقلی!

و فاجعه ساز ترینش: توجیه شرعی!

گریز از مسئولیت!

اسماعیل را ذبح کن!

از کجا معلوم که در این عبارت؛همان مفهوم اراده شده باشد که ما میفهمیم؟

از کجا معلوم که مراد از کلمه ذبح؛معنی لغوی آن باشد و مجاز استعمال نشده است؟ چنانچه گفته می شود مثلاً:

نفس را بکش؛که مراد این است که از وسوسه ی نفس پرهیز کن؛ یا بنده ی نفس مباش؛یا در کلام معصوم: مُوتُوا قَبْلَ أنْ تَمُوتوا(بمیرید قبل از آنکه بمیرید)؛مودت در دومی به معنایحقیقی و در اولی؛به معنی مجازی آن مراد است و مرگی است ارادی یعنی خود را بمیرانید؛ و بدیهی است که مقصود این است که:  خود پرستی را از خود دور کنید؛ پس ثابت شد که در این بیان؛ مودت به معنای مودت نیست.

از کجا معلوم که ضمیر تو در اضافه ی اسماعیلت؛ اختصاصاٌ به من برگردد و در این خطاب؛مخاطب من باشم؟ از کجا که در اینجا؛ خطاب؛خطاب عام نیست؟

که مجازاً به این صورت خطاب خاص ادا شده است؟ چنانکه در علم معانی و بیان داریم و چندین مورد در آیات و روایات و اشعار شعرا می توان شاهد آورد.

از کجا معلوم که اساساً مراد از لفظ اسماعیل؛همین اسماعیل؛پسر من باشد؟متحمل است کنایه از معنای دیگری بوده باشد؛مصداق دیگری بوده باشد؛کلمه ی اسماعیل؛یحتمل؛اسم معنایی بوده باشد یا صفتی؛لفظ مشتقی؛و مستبعد نیست که به معنای لغوی آن آمده باشد و در این عبارت؛عَلَمیّت نداشته باشد....؟

(سایت اختصاصی فیش حج محمد/ بر گرفته از کتاب حج دکتر شریعتی)

  • گالری
  • نظرات
برای دادن نظر لطفا وارد شوید و یا ثبت نام کنید