X
مقالات فیش حج

آیا مولوی عبدالحمید امام جمعه اهل سنت زاهدان می‌تواند رهبر معترضان شود؟

فرهاد فرزاد: در روزهای اعتراضات مردم ایران نام یک چهره مهم، بسیار شنیده می‌شود و سخنانش دست به دست می‌چرخد؛ مولوی عبدالحمید! این نام از این منظر مهم است که وقتی باورهای مذهبی کمرنگ شده و کار به عمامه‌پرانی از سر روحانیون رسیده، اینکه معترضان از یک «روحانی» آنهم در دورافتاده‌ترین نقطه ایران حمایت می‌کنند، بسیار عجیب است و کارشناسانی باید این مورد خاص را مطالعه کنند تا در یابند در شرایط «تمرکز گرای» امروز، که هر تحولی به «پایتخت» گره خورده، چگونه یک روحانی اهل سنت در زاهدان نبض کار را در دست گرفته و بسیاری هر هفته منتظرند ظهر جمعه فرا رسد و ببینند «عبدالحمید اسماعیل‌زهی» مولوی سیستان و بلوچستان این بار چه در سر دارد و در خطبه‌هایش چه می‌گوید. او هم کم نمی‌گذارد و هر بار برگ تازه‌ای رو می‌کند؛ یک بار خطبه‌ای سوزناک با صدای پرطنین و لهجه خاصش با موسیقی سوزناکی که زیر آن گذاشته می‌شود، بیش از حد تصور، بازتاب می‌یابد و صراحت لهجه او ستایش می‌شود که یک امام جمعه سخنانش را بدون لکنت تا نقد رهبری پیش می‌برد و بار دیگر بدون رودربایستی درباره حوادث زاهدان و تیراندازی‌ها سخن می‌گوید. در خطبه اخیر نماز جمعه هم پیشنهاد «برگزاری رفراندوم» را مطرح کرد و چنان مورد استقبال قرار گرفت که گویی نخستین بار است چنین ایده‌ای در ایران مطرح شده است.

آن‌چنان که تصور می‌شد آخرین سخنان مولوی عبدالحمید بسیار بازتاب داشت و البته دو قطبی مهمی ایجاد کرد؛ در یک قطب موافقانی ایستادند که او را ستایش می‌کردند و در قطب دیگر منتقدانی که او را به نمک خوردن و نمکدان شکستن متهم کردند؛ از جمله ناصر رفیعی روحانی منبری که گفته بود «آقای عبدالحمید شما مردم را دعوت به رفراندوم می‌کنید و با تریبونی که به واسطه جمهوری اسلامی کسب کرده‌اید حرف‌های نابه‌جا می‌زنید در حالی‌که می‌دانید سخنان شما منطبق با واقعیت نیست.»

در نمونه دیگر انگ «جرزنی» خورد و تلویحا «منافق» و «ورشکسته سیاسی» توصیف شد. چنانچه علیرضا پناهیان گفته بود: «سابقه انقلاب نشان می‌دهد هرکسی در طول تاریخ انقلاب اسلامی از لحاظ سیاسی شکست خورده، از کلمه رفراندوم استفاده کرده، می‌خواسته بازی و برنامه را به هم بزند و این کلمه اسم رمز جرزن‌ها شده است... شما در هر دهه‌ای از انقلاب، ورشکسته‌های سیاسی را با این وضعیت می‌بینید اما عالم دینی این‌گونه حرف نمی‌زند، او تمام واقعیت‌ها را در نظر می‌گیرد... ای عالمان دینی، شما بیشتر و بهتر از هرکس دیگر شومی حرف تفرقه‌افکنانه را می‌دانید.»

این حملات تند علیه مولوی عبدالحمید البته تاثیری در نگاه حامیانش نداشت و اتفاقا او را عزیزتر کرد؛ چه آنکه این روزها و در این شرایط کمتر کسی است منتظر باشد پناهیان و رفیعی چه می‌گویند تا موضع خود را مشخص کنند و واقعیت آن است که شرایط بحرانی‌تر از این حرف‌هاست.

اگر از سطح اختلاف سیاسی و خوانش‌های رایج بگذریم، سوال این است که به راستی مولوی عبدالحمید در پی چیست و در سر چه می‌پروراند؟ آیا او در پی اصلاح ساختار است؟ آیا او با طرح رفراندوم به درک لزوم تغییرات بنیادین رسیده و مهمتر اینکه آیا در «جنبش بی‌سر ۱۴۰۱» مولوی عبدالحمید گزینه‌ای است که معترضان می‌توانند به او اتکا کنند و تغییر را به واسطه حضورش به دست آورند و مطالباتشان محقق شود؟ برای پاسخ به این سوالات باید به اندیشه و زیست مولوی عبدالحمید رجوع کرد و کمی به عقب رفت تا جواب را جست، نه آنکه هیجان‌زده شد و بر پایه دو خطبه یا سخنرانی اخیر، تمام پاسخ‌ها را به دست آورد.

مولوی عبدالحمید و اهل سنت در ایران

مولوی عبدالحمید از چهره&a

  • نظرات
برای دادن نظر لطفا وارد شوید و یا ثبت نام کنید