اندر احوال آفتهای مدیریتی
مدیریت در کشور بهویژه در سازمانهای دولتی بهصورت ساختاری که همراه با آموزشهای لازم فنی و مدیریتی باشد، وجود ندارد و در بسیاری از موارد، حتی بهصورت جناحی و باندبازی است.
گروه استانهای خبرگزاری آنا؛ امام نخست شیعیان حضرت علی(ع) در سخن گهرباری چنین بیان فرمودهاند که سوء التدبیر، سبب التدمیر یعنی مدیریت و رهبری نادرست(سوء مدیریت) موجب سقوط و نابودی است. در سازمانها نیز میتوان گفت موفقیت در رسیدن به اهداف و مأموریتهای سازمان منوط به مدیرانی کاردان و لایق بوده و مسلماً معیارهای سنجش در هر جامعه باید متناسب با ارزشها، فرهنگها و جهانبینی آن جامعه تعریف شود.
مدیریت هنر بوده و مدیر موفق کسی است که به نیروهای فعال، کاربلد، متعهد و خلاق به چشم سرمایه نگاه کند، این نوع نگاه در ایران غالب نیست و بهدلیل همین ضعف غالباً روابط خویشاوندی جایگزین شایستهسالاری شده است. در ایران باید ساختار مدیریت کشور به سمت خصوصی برود، کشور ژاپن بعد از بمب اتمی در هیروشیما در عمل گفت مرگ بر آمریکا، ولی ما فقط شعار دادیم. تا وقتی سازمان یا مدیری منافع شخصی او درگیر نباشد و از منافع دولتی هزینه کند، همین آش و همین کاسه بوده و چنین به نظر میرسد که اکثر کشورهای دارای منابع طبیعی غنی، عقبماندهترین کشورهای دنیا هستند و کشورهایی که کمبود منابع دارند، تلاش بیشتر و مضاعفی برای پیشرفت داشتهاند.
پسری که همیشه از جیب پدر هزینه کند، هیچوقت کاسب نمیشود. مگر این تحریمها و در تنگنا قراردادنها، کشور را بیدار کند. چندی پیش یکی از دوستان به شوخی گفت: تجار! خواهشمند است در لابهلای کالاهای چینی خود مدیر نیز وارد کنید، جواب دادم ما مدیران زیادی داریم خیلی زیاد، منتهی یا استفاده نمیشوند و یا در جای خود نیستند! مدیریت در کشور بهویژه در سازمانهای دولتی بهصورت ساختاری که همراه با آموزشهای لازم فنی و مدیریتی باشد، نیست و در بسیاری از موارد، حتی بهصورت جناحی و باندبازی است، یعنی زمانی که از جناحی یک نفر به مدیریت ارشد سازمانی میرسد در مدت کوتاهی همه افراد جناح خود را بدون توجه به سابقه، توانایی فنی و مدیریتی و... بهعنوان مدیران سازمان خود معرفی میکند و هیچ توجهی به منافع ملی کشور ندارد.
پس مدیران بدون آموزشهای لازم به مدیریت میرسند؛ بنابراین درس نخواندهها را که نمیتوانند امتحان پس بدهند، انتخاب میکنند. اگر گاهی مدیری تواناییهایی از خود بروز دهد، ذاتی و اتفاقی از بین صدها مدیر نابلد است و بهدلیل اینکه مدیران، پاسخگو به مردم و یا مرجع سومی نیستند، هر سمتی را بدون توجه به توانایی خود قبول کرده و به همین دلیل هر فرد نالایقی را زیر دست خود قرار میدهند؛ زیرا میدانند هیچ تاوانی بابت شکست نمیدهند؛ البته در تاریخ ایرانزمین نمونههای فراوانی از حاکمیت یک قبیله بر قبیله دیگر مطرح بوده و هنگامیکه یک قبیله به قدرت میرسید، همه قبیلههای دیگر را حذف میکرد.
هیچ مدیری خود را ملزم به استفاده از افراد خلاق نمیکند
وقتی مدیری پاسخگو باشد بهدلیل حفظ موقعیت شغلی خود هم که شده مجبور به استفاده از افراد توانمند است، حتی اگر با او همسو نباشد. مدیران بهدلیل توانایی و شایستگی نداشتن همواره از اینکه جایگاه خود را از دست بدهند، ترس داشتهاند؛ بنابراین از افراد مطیع و ضعیف استفاده میکنند. در بسیاری از مواقع افرادی که توانایی کمی بیش از مدیر خود داشته و یا حتی فقط توان لفاظی بیشتری دارند به محض ورود به محافل و جلسات مدیریتی صرفاً در راستای اثبات خود و نفی مدیر بالادست تلاش میکنند. پس مدیر ارشد بالادست برای حفظ جایگاه خود از همان ابتدا ریسک نکرده و از افراد ضعیفتر ولی مطیعتر استفاده میکند.
وقتی که حقوق و پاداش مدیران بدون هیچ بازخواستی از نتایج مسئولیتشان داده شود، هیچ مدیری خود را ملزم به استفاده از افراد کارآمد و خلاق نمیکند. افراد ضعیف و البته حرفشنو هیچ مقاومتی در برابر مدیریت غلط از خود نشان نمیدهند و همه کارهای مدیر ارشد را تأیید میکنند؛ زیرا میدانند اشتباه برای آنان هزینه ندارد. تفاوت دریافتیهای مدیر با کارمند ساده به حدی است که مدیر هیچگاه ریسک استفاده از افراد فعال و قوی را بهدلیل از دست دادن موقعیت مالی برجسته از دست نمیدهد. تصمیمات اتخاذشده در جلسات و شورا فقط همان رأی مدیر بوده و هر کسی ساز مخالف بزند از صحنه روزگار حذفش کرده و همان اطرافیان مدیر نیز برای حفظ میز و پست خود سعی میکنند، همراه مدیر باشند.
اکثر مدیران، فاقد مهارتهای مدیریتی بوده و اغلب آنان بهواسطه چاپلوسی، تملق و دروغ به جایگاه بالا رسیدهاند و با عبور از افراد لایق و با استفاده از حربههای غیراخلاقی توانستهاند مدیر باشند. غالباً مدیران برای حفظ جایگاه خود افرادی را در کنار خود انتخاب میکنند که در آینده برای آنها خطری نداشته باشند و در فرآیند کار ادعایی برای تصاحب جایگاه مدیر نمیکنند، مگر آنکه مدیری که آنان را منصوب کرده، آنان را سفارش بر اختیار گرفتن پستی، آن هم برای تأمین منافع همان مدیر کند.
سیستم نظارت و کنترل برای مدیران خیلی ضعیف بوده و برای انتخاب آنان اصول مدیریت را رعایت نمیکنیم. نتیجه آنکه خطراتی که عرصههای مدیریت کشور را تهدید میکند، فراوان است و برخی از این آفتها ضررهای جبرانناپذیری بر پیکره مدیریت کشور وارد میکند. یکی از الزامات مدیریت مسئولیتپذیری بوده که این خصیصه از درون فرد سرچشمه میگیرد و مدیرمسئول باید صددرصد همه ظرفیت و توان خود را برای پیشبرد کارها و امور محوله بهکار گیرد، آیا امروز اینگونه است؟
البته ناگفته هم نماند که کشور اکنون از وجود بسیاری از مدیران خلاق، کارآمد، کاربلد، متعهد و متخصص برخوردار است و گاهی هم مدیرانی توانمند و جوانانی خلاق از دیدها مخفی هستند و گمنام و کشف نمیشوند.