X
مقالات فیش حج
توسط انتشارات امیرکبیر؛ «قصه قبرستون» منتشر شد

توسط انتشارات امیرکبیر؛ «قصه قبرستون» منتشر شد

کتاب «قصه قبرستون: روایت تماشای مواجهه مردم با مرگ» شامل روایت‌هایی از حسین شرفخانلو، مدیر آرامستان خوی توسط انتشارات امیرکبیر منتشر و راهی بازار نشر شد.

این‌کتاب روایت‌هایی از حسین شرفخانلو، مدیر آرامستان خوی است که شرح مشاهدات خود از مواجه انسان‌ها با مرگ و به‌ویژه از دست دادن عزیزانشان را در کتاب بیان کرده است. شرفخانلو در این اثر به گفته خود، برخوردهای متفاوت و داستان‌های بکری از مردمانی را بازگو کرده که هرکدام به شیوه خود با مسئله مرگ، اندوه و سوگواری برخورد می‌کنند و همین برخوردها سبب شده تا او به فکر نوشتن روایت‌هایی از این افراد بیوفتد.شرفخانلو در این اثر تلاش کردی با زبانی گاه طنزآمیز از تلخی مرگ و اندوه آن بکاهد و مخاطب را تشویق به خواندن روایت‌های مردمانی کند که هر روز برای به خاک سپردن عزیزانشان با آنها سر و کار دارد.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«چای دومش را خورد و رفت پایین، دمِ غسالخانه و تا ظهر ایستاد و ایستاد که مگر مقصود و نعش بابا برسند و نرسیدند. به‌غیر از او، چند ده نفر دیگر هم آمدند و از ساعت تشییع مرحوم اسد بندلوئی پرسیدند و جوابی نداشتیم و رفتند همان‌جا که اخوی بزرگ‌تر مقصود از ساعت نه صبح، جلویش قدمِ آهسته می‌زد.

تلفن مقصود هم خارج از دسترس بود تا دوازده ظهر که زنگ زد تشکر کند بابت همۀ هماهنگی‌ها و بگوید: «داشتم قوم و اقربا را تست می‌کردم ببینم به نسبت دوری و نزدیکی‌شان به خوی، چند ساعت طول می‌کشد بعد از شنیدن خبر مرگ بابام، خودشان را برسانند و البته آمادگی سازمان شما و عواملتان هم خوب بود و امشب در لایوم، از سازمان شما اسم می‌برم و از همه عوض من تشکر کن. سطح آمادگی همه خوب بود.» و افزود: «شارژم دارد ته می‌کشد. زحمتش را بکش به داداشم بگو برگردد تهران، بابام که مُرد خبرش می‌کنم!»

  • نظرات
برای دادن نظر لطفا وارد شوید و یا ثبت نام کنید