روایتی از «راز قلعه حمود»
شاید آن روز که خیل رزمندگان بازمانده از قافلۀ شهدا، از شکسته شدن کلید باغ شهادت گله میکردند، و صادق آهنگران برای این کلید شکسته غمنامه میسرود، کسی باور نمیکرد که درِ باغ شهادت در عراق و سوریه به روی خیل عاشقان شهادت باز شود، و این بار، نسل سوم انقلاب، دفتر زرین شهادت را ورقی تازه بزند.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:«راوی داستان این کتاب، «سیده بیگمجان»، مادری صبور، رنجکشیده و هفتادساله است. او زندگی فرزندش در دفاع از اهلبیت(ع) در سوریه را روایت میکند.
شاید آن روز که خیل رزمندگان بازمانده از قافلۀ شهدا، از شکسته شدن کلید باغ شهادت گله میکردند، و صادق آهنگران برای این کلید شکسته غمنامه میسرود، کسی باور نمیکرد که درِ باغ شهادت در عراق و سوریه به روی خیل عاشقان شهادت باز شود، و این بار، نسل سوم انقلاب، دفتر زرین شهادت را ورقی تازه بزند. امیدوارم شفاعت این شهید والا مقام، شامل حالمان شود. آمین، یا ربالعالمین!»