X
مقالات فیش حج
سعی11

سعی11

از گرداب نیست انگاری خویش – در عشق – سربرآور, پا جای پای ابراهیم بگذار, و آن گاه, هاجروار, ای انسان تنها, غریب, آواره و تبعیدی در کویر زمین, ای انسان مسئول, تشنه و جستجوگر آب, در سراب زندگی, بر تپه ی صفا برآی, نهر سپید انسان آواره و در تلاش را بنگر, بنگر که چه بیقرار و عطشناک, بلندی صفا سرازیر میشود, و بر سنگلاخ سوخته ی این کویر, در جستجوی آب, میشتابد و به سوی مروه جریان می یابد و از کوه بلند مروه بالا میرود و اب نمی یابد و با دست های خالی, چشم های نگران و لب های تافته از عطش, باز میگردد و باز, در انتها به صخره ی خشک صفا میرسد و میبیند که در نهایت راه, به همان جا رسیده است که بود, بازمیگردد و شتابان میرود و باز به مروه می رسد, به همان جا که بود, باز میگردد و شتابان می رود و باز... تا هفت بار! تا همیشه!

و در نهایت, آب نمی یابد, اما, به مروه می رسد!

و تو ای قطره, از فراز صفا, خود را به این نهر سپید آوارگی و تلاش و عطش افکن!

در سیل جمعیت, غرق شو, سرازیر شو, سعی کن, همگام همه.

در نیمه راه, به محاذات کعبه میرسی, هروله کن, هماهنگ همه.

(سایت اختصاصی فیش حج محمد برگرفته از کتاب حج شریعتی)

  • گالری
  • نظرات
برای دادن نظر لطفا وارد شوید و یا ثبت نام کنید