فرهنگ، کیلویی چند؟
کتاب
کتاب ستون فرهنگ است جامعهای دارای پیشرفت بالا است که کتاب را بهعنوان پشتوانه فرهنگی انتخاب کند فرهنگ کتابخوانی را باید از کودکی به فرزندانمان آموزش دهیم.
نقش آموزشوپرورش و معلمان در توسعه فرهنگ کتابخوانی
چرا سهمیه کاغذ بهاندازهی کافی در اختیار ناشران کتاب قرار نمیگیرد
فروش کتاب کیلویی ننگی بر پیشانی کتابخوانان و فرهنگدوستان
توسعهی نشر کتاب اولیها و جوانان باذوقی که دست به نوشتن یک کتاب میزنند.
چرا کتابخانهها آن شور و گرمای اولیه سالهای پیروزی انقلاب را ندارند
مشکل کتابهای لوکس و گرانقیمت
سرنوشت کتابهای زیر خاکی و بدون سانسور
وقتی ورقهای کتابها سر از سبزی فروشیها و مغازهها درمیآورند
بازارهای کتاب در کنار خیابانها
نمایشگاههای کتاب سود خود را دنبال میکنند یا به فرهنگ کتابخوانی کمک میکنند.
چطور از کتابخانه شخصی نگهداری و محافظت کنیم کتابهای جیبی در غبار فراموشی
کتابهایپلیسیآگاتا کریستی می کیس پیلین شرلوک هولمز در کتابفروشیهای کنار خیابان
جایگاه کتابهای مذهبی آشپزی تاریخی کودک ورزشی جایگاه مجازی کتاب در دنیای دیجیتال
کتابهای دیجیتال چه میزان بر کتابهای غیر الکترونیکی تاثیر گذاشته
تقویت کتابخانههای غیردولتی نشر فرهنگ کتابخوانی کتابهای قدیمی خطی و بازار دلالها.
کتابخانه ملی رشت درآبان ماه ۱۳۸۸ خورشیدی جنب شهرداری تاسیس شد.
این کتابخانه دارای ۱۵۰ هزار جلد کتاب چاپی و ۱۷۵۰ جلد کتاب خطی است که برخی از آنها منحصر به فرد هستند
تعداد اعضای آن ۲۰۰۰۰ نفر است و روزانه بهطور متوسط ۱۵۰۰ نفر از این کتابخانه استفاده میکنند.
فکر تأسیس کتابخانه ملی در سال ۱۳۰۶ توسط محمدعلی تربیت، رئیس اداره فرهنگ گیلان، در زمین اهدایی شهرداری رشت به این اداره مطرح شد. بر اساس اسناد و شواهد موجود، عملیات ساختمانی در سال ۱۳۰۶ شمسی در زمینی که توسط شهردار وقت رشت به جمعیت نشر معارف برای ساخت کتابخانه اهدا شد، شروع شد.
به علت کمی بودجه ساخت بنا تا سال ۱۳۱۳ شمسی ادامه داشت و در این سال همزمان با هزارهٔ فردوسی طوسی کتابخانه افتتاح گشت. احداث این بنا همزمان با ساخت و ساز یک سلسله ابنیه اداری و عامالمنفعه در شمال ایران در دوره عهد پهلوی اول انجام گرفت و نوع معماری آن تقلیدی از معماری شرق اروپا میباشد. هماکنون کتابخانه ملی تحت نظر جمعیت نشر فرهنگ گیلان اداره می گرددو ریاست آن بر عهده دکتر عباس شرفی ماسوله میباشد.
همه ما بهطورحتم این جمله را بارها شنیدهایم: «کتابهایم را برای فروش به چند مغازه که مدعی خریدکتاب با بالاترین نرخ بودند،بردم. میخواستند مفت بردارند.» کسی که با دست خودش کتابهایش را با ذوق و شوق خریده، برایش دشوار است که زمانی بخواهد کتابهایش را بفروشد.، اوضاع نشر و کتابخوانی چند سالی است با فراز و نشیبهای بسیاری روبهرو میشود.
نرخ کاغذ این روزها اجازه تنفس به صنعت نشر نمیدهد. خبر تعطیلی یک انتشاراتی یا بسته شدن یک روزنامه تبدیل به خبری تکراری شده است. خرید کیلویی کتاب اتفاقی است که این روزها در بازار کتاب بیشتر از پیش رخ میدهد. البته این رسم از قدیم رایج بوده و کتابفروشیهایی بودند که کتابهای قدیمی را میخریدند. در ۶، ۷ سال گذشته بیش از ۵۰ تا ۶۰ کتـابفروشی پرسابقه فعالیت خود را متوقف کردهاند. البته بسته شدن کتابفروشیها و تغییر کاربری آنها موضوع تازهای نیست، اما به نظر میآید روند بسته شدن یا تغییر کاربری دادن فروشگاههای کتاب در چند سال گذشته سیر صعودی پیدا کرده است. اوضاع چاپ و نشر کتاب از یک سو و شبکه توزیع کتاب که با بحران فروشگاههای کتاب همراه است از سوی دیگر باعث شده بسیاری از این فروشگاهها تعطیل شوند.
محسن شهبازی که مدیریت سایت کارا کتاب (سایتی که در آن کتابهای نایاب و کمیاب را میفروشند و افراد هم میتوانند کتابهایشان را به رایگان در اینجا به خریداران دیگر ارائه کنند) را برعهده دارد، درباره برخورد فروشندگان کتاب میگوید: کسانی که قصد فروش کتابهایشان را دارند، گاهی اوقات با ما راه نمیآیند و فقط میخواهند مشاورهای ما را به خانههایشان بکشانند تا سرانجام به شیوهای کتابهایشان را بفروشند. بهطورمثال هرچه توضیح میدهم که عنوان کتابها یا حتی ناشران آنها برای ما مهم است، میگویند، آقا ما بشینیم اسم ۱۰۰ عنوان کتاب را دونه به دونه براتون بخونیم؟ این ما هستیم که باید بارها توضیح دهیم که چرا نام کتاب برای ما مهم است. شهبازی در پاسخ به این پرسش که چه کسانی کتابهایشان را میفروشند میگوید: کتاب ممکن است فقط به ۵ دلیل به فروش برسد؛ اول فوت فرد، دوم مهاجرت یا مسافرت، سوم کمبود فضا، چهارم اشباع شدن از یک نوع تفکر.
پشتپرده دستفروشان کتابهای غیرمجاز و بدون سانسور در پیادهروها
کتاب ممنوعه کیلو چند؟
محدوده میدان شهرداری تا سبزه میدان مخصوصا زیر کتابخانه ملی، از سالهای دور محلی برای یافتن کتابهای کمیاب بوده اما این روزها در محاصره افرادی قرار گرفته که با شیوههای عجیب و نامتعارف اقدام به عرضه اقلامی میکنند که رنگ و بوی فرهنگی ندارد.
اما این روزها بازار کتاب در محاصره افرادی قرار گرفته که با شیوههای عجیب و نامتعارف اقدام به عرضه اقلامی میکنند که رنگ و بوی فرهنگی ندارد. و عجیبتر آنکه دستفروشها
یک جفت کتاب ۱۰ هزار تومان!
دستفروشها معمولا از ساعت ۱۱ صبح بساطشان را پهن میکنند . افرادی که برای خرید کتاب به آنها مراجعه میکنند عمدتا از دانشجویانی هستند که مدتها برای خرید کتابهای بدون سانسور، کتابفروشیها را زیر و رو کردهاند و با توصیه دوستانشان به دستفروشهای شهرداری پناه آوردهاند.
خرید و فروش کتاب از دستفروشها شیوه و آداب متفاوت و عجیبی دارد. مثلا هر دو کتاب در یک بسته سلفونی و با قیمت ۱۰ هزار تومان به مشتری عرضه میشود و به این ترتیب به کالایی کم ارزش مثل جوراب که چند متر آنطرفتر هر سه جفتش به ۱۰ هزار تومان فروخته میشود، تنزل پیدا میکند. جالب اینکه برخی مشتریان برای خرید هر کتاب چانهزنی میکنند و فروشندهها بابت هر کتاب ۵ هزار تومان برای آنها تخفیف قائل میشوند. یکی از دستفروشها بعد از چیدن همه کتابها در پیاده رو روی صندلی کنار بساطش مینشیند. حالا فرصت مناسبی است که با او همکلام شویم. مثل هر فروشنده دیگری در این روزها قبل از هر چیز به تاثیر افزایش قیمت دلار روی قیمت کتاب اشاره میکند و میگوید: «چاپ کتابی که تا چند ماه قبل ۲۲هزار تومان قیمت میخورد دیگر مقرون به صرفه نیست، اما چون توسط دستفروش عرضه میشود مشتری حاضر نیست پول چندانی پرداخت کند.
گر تیرک اصلی فرهنگ که کتاب است آسیب ببیند باید در انتظار فروریختن آن باشیم.
اگر میبینیم در خارج از ایران مردم در اتوبوس، مترو و پارکها و اماکن عمومی کتاب از دستشان نمیافتد ما بافرهنگ دوهزار و پانصد ساله و پشتوانه فرهنگ اسلامی و داشتن شاعران و نویسندگان نامآور که هر یک از کتابهایشان برای ما درس زندگی است باید مردمی باشیم که به کتاب نگاهی ویژه داشتهباشیم کتابها افکار مردم را احیا میکنند چون آب که به گیاهان طراوت و تازگی میبخشد پس باید کتاب به یکی از ارکان مهم زندگیمان تبدیل شود حتی کتاب دیجیتال...
پس رد کردن کتاب اضافه را بعد از اسبابکشی خانهها فراموش کنیم تا به فرهنگ فروش کیلویی کتاب نه بگوییم ...
✍️ ابراهیم عاطفی