ماجرای حاج قاسم و کوچه عشاق/ شهادتی که آمینش را یک سید گفت
کوچه عشاق را حاج قاسم نامگذاری کرد، کوچهای که محل زندگی ۲۶ فرزند شهید است، حاج قاسم به آنها میگفت شما فرزندان شهدا، عشقهای من هستید. این کوچه، به کوچه عاشقانههای حاج قاسم معروف بود.
به گزارش خبرگزاری دانشجو، خاطراتش شیرین و شنیدنی است، زادگاه آب و اجدادیاش در شهرستان رابُر تنها ۳۰ کیلومتر با قنات ملک روستای سردار دلها فاصله دارد. شهادت و مجاهدت رسم دیرینهای در خاندانش دارد، پدرش در کربلای یک خلعت شهادت بر تن کرد. او برادرزاده مردی است که برای تأمین امنیت جنوب شرق کشور و دیار کریمان توسط اشرار در سال ۱۳۷۴ به فیض شهادت نائل آمد. شهیدانی که هر دو از فرماندهان لشکر ۴۱ ثارالله و از دوستان قدیمی شهید قاسم سلیمانی بودند. سید اسماعیل حسینی قصه ما پس از شهادت پدر به عنوان نوجوان بسیجی در مناطق عملیاتی حضور یافت و در آن ایام مدتی حاج قاسم را در میدان جهاد درک کرد.
آشنایی خانوادهاش با سردار سلیمانی به دوران انقلاب اسلامی برمیگردد، آقا سیداسماعیل که این روزها از مدیران فرهنگی شهرستان جیرفت کرمان است. به واسطه ابوی شهیدش آقا سید منصور حسینی و عموی بزرگوارش سردار شهید آقا سید جواد حسینی از اوایل انقلاب با سردار دلها آشنا شد. رفت و آمد خانوادگی داشتند. شهید سلیمانی با پدر و عمویش رفیق بود و خانواده شان پیش از انقلاب زندان رفته رژیم سفاک پهلوی بودند. اولین پاسداران کرمانی که پس از تشکیل کمیته انقلاب اسلامی، سپاه کرمان را بنیان نهادند، حاج قاسم، پدر و عمویش بودند.
بی شک در کودکی شیفته حاج قاسم شده بود. به نظر او مهمترین ویژگیهای حاج قاسم مهربانی ویژه به نوجوانها و بها دادن به کودکان و جوانان بود. سید اسماعیل میگفت شهید سلیمانی ما را به گونهای تشویق میکردند که احساس نکنیم کودک هستیم او به ما احساس بزرگی میداد و این نشأت گرفته از روح بلند و آیندهنگری سپهبد سلیمانی در برخورد با کودکان بود. او با برنامههایی که در خصوص کودکان داشت به قدر توان و سن و سالمان به ما مسئولیتهایی میسپرد.
به قولش وفادار بود
خوش قولی رسم نیک مردان است و خاطرات آقا سید قصه ما، اینگونه شکل گرفته بود: خاطرم هست در روزگار کودکی وقتی به منزلمان آمد، گفت: اگر معدلتان فلان قدر شد هدیهای برای شما میخرم. آقا ی سلیمانی وقتی بعد از سه ماه به منزل ما آمد یک ماشین کوکی برایمان خریده بود. در همان احوال کودکی برایم جالب بود که با گذشت چند ماه قولش را فراموش نکرده بود. سردار به قولش وفادار بود. روستای ما و قنات ملک در شهرستان رابُر نزدیک یکدیگر با فاصله ۳۰ کیلومتری است در همان کودکی خوشحال بودم از این همه محبتی که به ما داشت. تشویقهای دینی برای خواندن نماز و روزه نیز یکی دیگر از کارهای حاجی بود. همه این اقدامات به اقتضای سن و سالمان صورت میگرفت.