ممیزی هیچ گاه برای ادبیات مانع محسوب نمی شده است
منتقد ادبی با انتقاد از عملکرد رسانهها در مسائل ادبیات گفت: «پروپاگاندایی در رسانهها وجود دارد تا اینکه موضوعی را به عنوان مسئله ادبیات القاء کنند. این به معنای کشف واقعی مسائل حوزه ادبیات نیست.»
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو-محمدرضا اسماعیلی؛ ۴۳ سال است، ممیزی با نام دیگر سانسور تبدیل به مسئلهای در خانواده کتاب و ادبیات شده است که ادبیات را معطل خود کرده و هیچ فرد و سازمانی هم به دنبال حل این موضوع نبوده است.
خبرگزاری دانشجو: از دیدگاه شما آیا ممیزی مانعی برای بروز موثر ادبیات محسوب میشود؟
شاکری: «ممیزی دارای بعد سلبی است. یعنی محدوده إعمال آن با کاربست "حذف" صورت میگیرد. در صورتی که در ادبیات اهرمهایی وجود دارد که همگی ایجابی هستند. یعنی شما آنچه در حوزه نشر با آن مواجه میشوید امور ایجابی و به تعبیری"هست ها" هستند نه "نیست ها". مخاطب از هستها تاثیر میگیرد. ضمن اینکه ممیزی جلوی آن چیزی را میتواند بگیرد که صراحت دارد و مسئله ادبیات "کلمات" نیست بلکه محتواست، محتوا مثل شکری است که در چای حل میشود که هم میتوان به آن اقرار داشت و هم میشود انکار کرد برخی از آثار آنقدر با ظرافت موضع خود را اعلام میدارند که ممیزی نمیتواند جلوی اثر را بگیرد. ممیزی بر خلاف آنچه درباره آن گفته میشود و برخی مایلند از آن به عنوان مسئله اول ادبیات یاد کنند، هیچ گاه برای ادبیات "مانع" محسوب نمیشده است. به تعبیری، نویسندهای که ممیزی را مانع تولید ناب و خلاقه خود دانسته یا مانعی برای انتقال حرف و ایده اش بینگارد به عدم مهارت خود در امر نویسندگی اقرار کرده است. ممیزی در حدود و اختیارات خود تنها با لایههای آشکار متن مواجه میشود و بطون و زوایای پنهان و تفاسیر و رویکردهای نمادین از دایره اعمال ممیزی خارج اند؛ لذا این ادعا که ممیزی جلوی رشد ادبیات یا تولید ادبیات فاخر را سد کرده ادیبانه و دقیق نیست و بیشتر از سوی کسانی بیان میشود که با ظرفیتهای ادبیات داستانی آشنا نیستند.»
خبرگزاری دانشجو: چه دیدگاههایی نسبت به مسئله ممیزی وجود دارد؟
شاکری: «مقوله ممیزی آنطور که در حداقل دهه نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی تصور میشد باقی نماند. به این دلیل که جریانهای ادبی همواره در حال زیست بوده و تغییر و تحولهایی را تجربه کرده اند. اکنون صداهای معترضی نسبت به ممیزی حتی از سوی کسانی به گوش میرسد که منتسب به جریان متعهد به انقلاب اسلامی هستند. آیا ماهیت ممیزی تغییر کرده یا شاهد جابه جایی معاییر و ارزشها هستیم یا اینکه جریانهای ادبی دچار دگرگونیهایی شده اند؟ طبعاً جریان روشنفکری همواره منتقد و بلکه مخالف ممیزی بوده است. خصوصیت این جریان این است که با این مقوله کج دار و مریز برخورد کرده است. به این دلیل که کنه خواست و اراده جریان روشنفکری نه شیوههای ممیزی یا ممیزان یا احیاناً عدم سیاستهای واحد در دورههای مختلف یا حتی قواعد و ضوابط ممیزی که چیزی بالاتر از این بوده است. جریان روشنفکری همواره تلاش داشته است خواست و اراده واقعی خود را در زیر پردهای از مطالبات غیر اصیل پنهان سازد؛ لذا نباید اینگونه گمان کرد که این جریان با ممیزی قانونی شرعی موافق بوده و تنها با سلیقگی بودن در اعمال آن مخالف است. کنه و باطن دیدگاه روشنفکری آزادی در عمل و بیان و ناکارآمد سازی ممیزی بلکه حذف آن است. البته شخصیتهای محافظه کار و سیاستمدار این جریان این نیت باطنی را آشکارا بیان نمیکنند یا آن را در لفافه مطرح میسازند. جریان مقابل از ممیزی چیزی را که مطرح میکند متنوع است و در سه دسته تقسیم میشوند مورد اول کسانی که مطلقاً هیچ مرتبهای از ممیزی را نمیپذیرند که البته تعدادشان خیلی کم است. مورد دوم یک دیدگاه تفصیلی از ممیزی دارند و برایش ضوابط سهل گیرانهای قائل هستند. مورد آخر هم میگویند ممیزی ابزار غیر حاکمیتی است و مردم باید این کار را انجام دهند.
زمانی که از ممیزی در جریان ادبیات متعهد صحبت میکنیم باید تفصیل داده شود. در غیر اینصورت معادله به نحو نادرستی مطرح و به شدیدترین صورتاش تقلیل داده میشود؛ اگر تفصیل وجود نداشته باشد، این سوال که ممیزی باشد یا نباشد مطرح میشود که درست نیست و به حل مسئله نمیانجامد چرا که دو جبهه فرضی دروغین ترسیم شده است، اما برای اینکه بدانیم آیا ممیزی واقعاً مسئله ما هست یا خیر باید ذهنیت مان را از فضای سیاسی و ژورنالیستی دور کنیم تا از منظر ادبیات به مسئله نگاه کنیم؛ آن وقت میتوانیم طرفین دعوا را تفکیک کنیم و ذی نفعان این تقابل را بشناسیم؛ لذا مهم است بدانیم که از ممیزی چه هدفی را دنبال میکنند و آیا میخواهند حل شود و یا در ادوار مختلف با آن در حوزه سیاست بازی و عرصهای را برای عمل خود باز کنند. پروپاگاندایی در رسانهها وجود دارد تا اینکه موضوعی را به عنوان مسئله ادبیات القاء کنند. این به معنای کشف واقعی مسائل حوزه ادبیات نیست. این نکته خیلی مهم است که ادبیات را به یک موضوع شرطی و حساس نکنیم.»
خبرگزاری دانشجو: تا به امروز موضع حاکمیت در قبال ممیزی چگونه ارزیابی میشود؟
شاکری: نکتهای که درباره ممیزی باید مورد توجه قرار گیرد قرار گرفتن حاکمیت در این موضوع در جایگاه همیشگی "مدافع" است. ممیزی بنا به دلایلی در طول سالیان به سیبلی تبدیل شده است که کنشگران با انگیزههای مختلف آن را آماج حمله خود قرار دهند و حتی در مقاطعی هم شاهد بوده ایم که اساسا ممیزی سکوت اختیار کرده و از موضع مدافع نیز به بیان شیوه ها، سیاست ها، مبانی حقوقی و جایگاه قانونی خود دفاع نکرده است. حاکمیت کلان فرهنگی و ادبی در این زمینه نیازمند دیدی موسع و برنامهای همه جانبه است. نکته نخست این است که زمین مواجهه با تهاجمهای فرهنگی در ساحت هنر و ادبیات بسیار متنوع است. همه امکانات شناخته نشده است و به همین دلیل موقعیتهایی که میتوان در آنها در موضع تبلیغ و تهاجم با فرهنگ معارض مواجه شد شناخته نشده است. دیگر آنکه طیف قابل توجهی از مخاطبان و مرابطان ممیزی نیازمند توجه و اقناع گری هستند. باید این زمین بازی عوض شود. در ممیزی با عملکرد ضعیف یا افراط و تفریط در دورههایی میدان را برای حمله باز گذاشته ایم.
خبرگزاری دانشجو: آیا جریانهای ادبی در گذر زمان بر ممیزی تاثیر گذاشته اند؟
شاکری: عرصه ممیزی در دهه ۶۰ با اکنون تفاوت آشکاری کرده است. شاید در دهههای ابتدایی میتوانستیم بگوییم که موافقان ممیزی از کنشگران جریان ادبی انقلاب هستند، ولی جریانها در مرور زمان با هم تعاملهایی داشتند و دچار انشعاب شدند و این مشکل را پیچیدهتر کرده است. چرا که ممیزی جدای از فضای ادبیات نیست؛ بلکه آن چیزی که تحت عنوان ممیزی صورت میگیرد در یک نگاه کلی ذیل گفتمان انقلاب اسلامی است؛ یعنی براساس اصولی که بر گفتمان انقلاب اسلامی حاکم است و زمانی که این گفتمان دستخوش تغییر شد لاجَرم ممیزی هم تغییر میکند و آنقدر فضا غبار آلود میشود که نمیتوان مستقلاً جبهه بندی کرد. هنجارشکنیهای صورت گرفته در این دو دهه توسط برخی نویسندگان برای جریان ادبیات داستانی متعهد قابل هضم نبود. اما نمونه همین آثار در سه دهه بعد، نه تنها موضع جریانی را بر علیه خود شاهد نیستند بلکه در برخی جشنوارههای منتسب به جریان متعهد و حتی حاکمیتی برگزیده شده و جایزه میگیرند. این در حقیقت به معنای تغییر و تحول در ارزشها و مبانی است که جریان ادبی انقلاب اسلامی در دهه ۶۰ آن را پایه گذاری کرد. طبیعی است به میزانی که ارزشها در فضای ادبی دستخوش تغییر و استحاله میشود، اجزاء دیگر حاکمیتی نیز نسبت به آن حساسیت خود را اندک اندک از دست میدهند. این استحاله تدریجی در طول دهههای گذشته بخصوص در حوزه ادبیات داستانی کاملا محسوس و مشهود است. مجموعههای خوش نام و بعضاً منتسب به نظام با شعار نوگرایی، بیان واقعیت و دوری از شعار گویی مرزهایی را باز میکنند. گشودن این مرزها در برههای آنها را با ممیزی کتاب با چالش مواجه میکند و زمانی که این هنجارشکنیها تبدیل به هنجار عمومی شد و با اهدای جوایز و تقدیر از نویسندگان، ترجمه آثار به زبانهای دیگر، تقویت آثار در پژوهشهای ادبی تایید و تثبیت شد، عملاً ممیزی باید گامی به عقب بردارد و دامنه جدیدی برای هنجارها و ناهنجاریها تعریف کند. این رویه گام به گامی است که در طول این سالها رخ داده است. چاقو نمیتواند دسته خود را ببرد. حاکمیت نیز قادر نیست با جوایز خود، با نهادهای منتسب به خود در طولانی مدت وارد چالش شود. چرا که دراین صورت دچار بحران هویت خواهد شد. به تعبیر دیگر بحرانی که جریان ادبیات داستانی متعهد با آن دچار شده دامنه تاثیرات خود را در حوزه ممیزی نیز پژواک میدهد. نکته دامنه داری که در این بحث نمیتوان آن را تفصیل داد چیستی و چگونگی رشد ضد جریانها در ضمن و بطن جریان ادبیات داستانی متعهد است. اینکه رفتار جریان ادبی متعهد در قبال این ضد جریانها چگونه بوده است. اما عواملی از جمله "مصلحت اندیشی"ها همچنان به زیست این ضد جریان در دل جریان مرجع کمک کرده است. این اندماج دو مقوله که به لحاظ مبانی و ارزشها با یکدیگر تنافر دارند عملا جریان مرجع یا همان جریان ادبیات داستانی دفاع مقدس را به عقب نشینی از برخی ارزشها واداشته است. چرا که گمان میشده جذب حداکثری نگاهها و رویکردهای متفاوت میتواند همچنان عده و عُده این جریان را حفظ کرده و از ریزشهای بیشتر جلوگیری کند.
خبرگزاری دانشجو:شما به عنوان یک منتقد ادبی، ریشه ضعفها و مشکلات ممیزی را در چه موضوعاتی میبینید؟
شاکری: ممیزی باید یک میدان عمل جامعی برای جریانها ایجاد کند نه اینکه فضایی را برای یک جریان خالی کند. معنای این حرف این است که دایره عملکرد ممیزی رعایت حداقلها است؛ و در ضمن این حداقلها تمامی سلایق میتوانند حضور داشته باشند. بنا نیست ممیزی فضای ادبیات را برای یک جریان یا سلیقه خاص قُرُق کند. ما موافق ممیزی هستیم با این حال اذعان داریم که ضعفهایی نیز در این فرآیند وجود دارد.
مشکلات ممیزی به طور عام به پنج موضوع تقسیم میشود. موضوع اول، این است که روایتهای متعددی از ممیزی در فضای ادبی وجود دارد که ذهنیت جامعه را بر علیه ممیزی سمت و سو میدهد. بعضاً این روایتها موردی، ناقص یا اساساً نادرست اند. اداره ممیزی روایتی از خودش ارائه بدهد؛ موضوع دوم، انعکاس و باز خورد گیری یعنی تعامل با ناشر و نویسنده در مقوله ممیزی است. برخی مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد با تعامل قابل رفع و حل است. موضوع سوم، سیاستهای اتخاذ شده توسط دولتها است که بعضاً باهم در تضاد هستند. نبود وحدت رویه در طول ادوار مختلف احساس میشده است. یعنی کتابی در یک دوره جلویش را میگیرند، ولی در دوره دیگر انتشارش آزاد است. یا در همان دوره مدتی متوقف شده و انتشار آن پس از چندی بلا مانع تشخیص داده میشود. موضوع چهارم، مفادی که شورای عالی انقلاب فرهنگی برای حوزه ممیزی تعیین نموده ممکن است قابل نقد و یا تفصیل باشد که باید توسط صاحب نظران این حوزه مورد تامل قرار گیرد. موضوع آخر میزان و دانش و برداشت آنها از مفاد حقوقی و قانونی و مهارت آنها در اعمال قانون و تطبیق مفاد آن با آثار است که بعضاً مشکلاتی را به وجود میآورد.