من از تمام گلها بوييدهام تو را | قیصر امینپور
شعر
با تيشهی خيال تراشيدهام تو را
در هر بتی كه ساختهام ديدهام تو را
از آسمان به دامنم افتاده آفتاب؟
يا چون گل از بهشت خدا چيدهام تو را
هر گل به رنگ و بوی خودش میدمد به باغ
من از تمام گلها بوييدهام تو را
رويای آشنای شب و روز عمر من!
در خوابهای كودكیام ديدهام تو را
از هر نظر تو عين پسند دل منی
هم ديده، هم نديده، پسنديدهام تو را
زيباپرستیِ دل من بیدليل نيست
زيرا به اين دليل پرستيدهام تو را
با آنكه جز سكوت جوابم نمیدهی
در هر سؤال از همه پرسيدهام تو را
از شعر و استعاره و تشبيه برتری
با هيچكس بجز تو نسنجيدهام تو را...!