مککارتی به نصف النهار خون بازگشت
کتاب
در معرفی این کتاب میخوانیم: کورمک مککارتی (۱۹۳۳) از نویسندگانی است که دیر به شهرت جهانی رسید و مخاطبان بسیار دیر به خواندن رمانهایش عادت کردند. او که از قواعد معمول روایی گریزان است در آثارش، که صحنه نزاع خونین واقع در افسانههای متأخر غرب آمریکاست، حیات وحشیان و آوارگان و بیخانمانان را به تصویر میکشد؛ مککارتی بازیگران داستانش را یکبهیک و بهآهستگی و در هر پرده از نمایش وارد بازی میکند؛ بازیگرانی که نماینده بخشی از یک اجتماع وحشیاند و اسیر حرص و آز شخصی؛ آدمکُشان مرموز که بخت را به مبارزه میطلبند و خواننده را مدام گرفتار فریبی تازه میکنند؛ افراد معمولی که گرفتار طمع میشوند و خوشباورانه پا در قلمروِ گرگان میگذارند؛ کلانتران و قاضیان و کشیشان، که عمری تجربه از سرزمین مرگ دارند و سرگذشت غریبش را میدانند و راوی اصلی قصه که به دور از خونبازی افراد ایستاده و خاطرش از آنهمه هیچ مکدر نیست؛ اینجا نصفالنهارِ خون (۱۹۸۵) است؛ دنیای بهتری ممکن نیست؛ و انبوهی آدمکُش و قاچاقچی، که در شهر و بیابان یکدیگر را از پا درمیآورند. هیچ رازی در میان نیست؛ اگرچه داستان جنایتکاران و آدمکُشان و قاضیان و کشیشان است اما این رمان تن به کلیشههای مرسوم ژانر جنایی یا رمان تاریخی نمیدهد و روایتی ناب و ادبی از دنیای جنایت و خون عرضه میکند. حدیث افرادی است آواره و سر در پی یکدیگر و گریزان از هم و فقط کُشتار است که شرط سلامت است.