نشانی از عشق به ولیعصر در وجود ما نیست!
استاد سطح خارج حوزه علمیه تصریح کرد: چرا با داشتن چنین سرمایه بیبدیل و جام و جم بینظیر و برخورداری از گوهری برون از هر صدف کون و مکان، این همه این جا و آن جا سرگردانیم و از گمشدگان وادی حقیقت، کوی دوست را طلب میکنیم؟
به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین علی نصیری، استاد سطح خارج حوزه علمیه در یادداشتی به ایکنا به مناسبت نیمه شعبان تصریح کرد: چرا با داشتن چنین سرمایه بیبدیل و جام جم بینظیر وجود حضرت حجت(عج) این همه این جا و آن جا سرگردانیم و از گمشدگان وادی حقیقت، کوی دوست را طلب میکنیم؟ متن یادداشت حجتالاسلام والمسلمین علی نصیری، استاد سطح خارج حوزه علمیه به شرح زیر است:
هیچ پرسیدهایم چرا در دانشگاههای دنیا رشته باستانشناسی وجود دارد؟! چرا میلیاردها دلار و یورو صرف تربیت دانشجو و استاد این رشته میشود؟! هزاران باستانشناس در گوشه و کنار دنیا با صرف عمر و هزینههای گزاف به دنبال چه میگردند؟! چرا این همه شور و شوق در دستیابی به آثار باستانی در میان ملل مختلف وجود دارد؟! چرا اشیاء باستانی به قیمتهای بسیار گزاف در حراجیهای بزرگ دنیا خرید و فروش میشوند؟! چرا وجود موزههای تاریخی این همه مهم است و بخشی از درآمد کشورهایی همچون فرانسه از رهگذر همین موزهها تأمین میشود؟! راستی چرا همه جهانیان در گوشه و کنار دنیا از افراد کهنسال پرس و جو میکنند و اگر کسی یافت شود که مثلا ۲۰۰ سال داشته باشد، تمام چشمها متوجه او میشود؟! و ....
پاسخ همه اینها در یک کلمه نهفته است: انسان محدود و محاصره شده در زمان و مکان بسی کنجکاو است و میخواهد بداند ریشههای تاریخی او چیست و چه سرنوشت و سرگذشتی دارد! حال در برابر این همه کنجکاویها و دست و پازدن در تاریکیها اگر به جهانیان اعلام کنیم که به جای اشیای بی جان و خاموش، کسی در میان ما است که خود قریب به ۱۲۰۰ سال عمر دارد و همه رخدادهای ۱۲ سده گذشته را شهود کرده است، چه حال و هوایی پیدا خواهند کرد؟!
اگر به جهانیان گفته شود که کسی در میان ما است که نه تنها به اندازه عمر خود، بلکه از رخدادهای چند هزار سال گذشته پیش از خود هم اطلاع دارد، بلکه می تواند دست ما را گرفته و در میان همه ملل گذشته بنشاند و بفرماید که خود بنگر که آنان که بودند و چه کردند، دیگر چه حس و حالی خواهند داشت؟!
اگر به جهانیان گفته شود که کسی در میان ماست که همینک میتواند تمام افقهای بیکرانه هستی را درنوردد و قادر است ما را بدون نیاز به سفینههای آن چنانی، به کرانههای بس دور دست با مقیاس میلیونها سال نوری ببرد تا درنگریم در جهان پیرامون ما چه میگذرد، چه حال و وضعی خواهند داشت؟! اگر به جهانیان بگوییم کسی در میان ما است که میتواند آینده را در هم فرو ریزد و پرده از هر آن چه تا پایان هستی رخ میدهد، کنار بزند، چه حال و هوایی خواهند داشت؟!
اینها همه افسوس و افسانه است!!
خواهیم گفت: نه حقیقتا راست راست راست است؛ مهدی موعود ما همان جان جهانیان و همان باقی و بقیه الهی و تنها بازمانده از صدر تا ساقه هستی، همان کسی است که همه امتیازها و گنجهای گفته شده را در خود یک جا جمع دارد! آن چه خوبان همه دارند تو یک جا داری. میپرسند: شگفتا پس کجاست؟ خواهیم گفت: هیچ حجابی در بین نیست، جز حجاب خودمان! تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز؛ میپرسند: پس عاشقان و دلباختگان شیدای او کجایند؟! جز شرمساری و اذعان به کوتاهی چه پاسخی در چنته داریم!!
راستی چرا این عشقی که حافظ از آن سخن گفت؛ عشقی که در سایه آن دل همدم جان نمیشود و جان از خدمت تن سر باز میزند، در وجود ما نسبت به جان جهانیان پدید نمیآید؟! *دل به امید روی او همدم جان نمیشود / جان به هوای کوی او خدمت تن نمیکند!*
چرا با داشتن چنین سرمایه بی بدیل و جام و جم بی نظیر و برخورداری از گوهری برون از هر صدف کون و مکان، این همه این جا و آن جا سرگردانیم و از گمشدگان وادی حقیقت، کوی دوست را طلب میکنیم؟! *سالها دل طلب جام جم از ما میکرد / آن چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد!/ گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود/ طلب از گمشدگان لب دریا میکرد!*
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر وارنا الطلعة الرشیده و الغرة الحمیده و اکحل ناظرنا بنظره منا الیه و اجعلنا من اعوانه و انصاره و اشرکنا فی دعائه و بلغه منا تحیه و سلاما و زدنا بذلک یا رب اکراما