چاپ زندگینامه شهیدی که در پنجمین سال انقلاب به شهادت رسید
کتاب «نور جاوید: زندگینامه شهید جاویدالاثر اصغر مبارکی» اثر زهرا سادات امیری توسط انتشارات دارخوین منتشر شد.
او با حفظ این روحیه انقلابی همزمان با فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل بسیج مستضعفین در ۱۳۵۹ وارد فعالیتهای بسیج شد. با شروع جنگ تحمیلی دروس خود را نیمه کاره رها کرد و به خاطر علاقه شدیدی که به فعالیتهای مذهبی و ادای دین به امام امت و امام شهیدان داشت پس از طی دورههای آموزشی و مقدماتی آماده اعزام برای حضور در جبهههای نبرد حق علیه باطل شد.
شهید مبارکی در سالهای پر حادثه و پر افتخار حماسه ساز ۶۱-۶۰ در همه صحنههای نبرد حق علیه باطل هم در جبهههای جنگ و هم در پشت جبهه حضوری مستمر و چشمگیر داشت و در این راه شب و روز برایش مفهومی نداشت او در دورههای کوتاه مدت که به عنوان مرخصی به مبارکه میآمد در بسیج مسجد جامع، شهید بهشتی، بسیج مرکزی و مراکز بسیج کارخانجات و هر کجا که نیاز مبرم به حفاظت و حضور بسیجیان بود حضوری عاشقانه داشت و خدمت میکرد.
او چندین بار به جبهههای نبرد اعزام و در مناطقی چون منطقه عملیات جنوب و منطقه کامیاران به دفاع از میهن اسلامی مشغول بود. آخرین اعزام این شهید سرافراز به تاریخ چهاردم دی ۱۳۶۱ اتفاق افتاد که تا لحظه شهادت یعنی بیست و یکم بهمن ۱۳۶۱ (همزمان با پنجمین دهه فجر انقلاب اسلاکی ایران در منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی (تپههای رقابیه) در گردان رسالت، گروهان مالک اشتر به آرزوی چندین و چند ساله خود نائل آمد و با پیکری خونین به دیدار معبود شتافت.
یکی از همرزمان شهید لحظه شهادت او را چنین روایت کرده است:
«من به اتفاق برادر اصغر مبارکی و تعداد دیگری از برادران اعزامی از بسیج مبارکه از جمله شهید حمزه بابایی، شهید حسین فخاری، شهید سعید قریشی و چند نفر دیگر از برادران که در همان عملیات اسیر شدند در چادرهای واقع در تپههای رقابیه مستقر و آماده عملیات بودیم، حدود ۹ کیلومتر با جنگل موسوم به انقر که بچههای جهاد سازندگی از جمله شهید حاج رضا نصوحی در آنجا مستقر و مشغول خاک ریز زدن بودند فاصله داشتیم، ساعت ۱۰ شب به ما آماده باش داده شد. در آن شب به یاد ماندنی اصغر در پشت سر همه بچهها با سر دادن شعارهایی مانند: «رزمندگان، رمزتان پیروز» و «به فرموده امام خمینی ما آماده شهادتیم» به همه ما روحیهای دو چندان میداد و پس از دو ساعت پیاده روی و رزم بی امان و شهید و مجروح شدن تعدادی از همرزمان، بین من و اصغر فاصله افتاد و برادران آزاده مشاهده کرده بودند که اصغر با تیر مستقیم دشمن که به پیشانی او خورده بود به شهادت رسید.»