X
مقالات فیش حج
کتابستان معرفت «ملودی سکوت» را منتشر کرد

کتابستان معرفت «ملودی سکوت» را منتشر کرد

شارون ام

 

نمی‌دانستم باید چه‌کار کنم. او بیرون از آب زنده نمی‌ماند؛ بنابراین، داد‌ و فریاد راه انداختم، اما خبری از مادرم نشد. هنوز داشتم جیغ‌وداد می‌کردم که بالاخره مادرم از راه رسید. نگاهی به تنگ خالی و میز خیس و ماهی درحال مرگ انداخت و داد زد: «ملودی چی‌کار کردی؟ چرا تنگ آب رو خالی کردی؟ مگه نمی‌دونی ماهی‌ها بدون آب زنده نمی‌مونن؟»

معلوم است که می‌دانم. من که احمق نیستم. پس فکر می‌کرد برای چه این همه جیغ‌وداد کردم. 
بعد مادرم آمد و با اخم به من گفت: «ملودی ماهی قرمزت زنده نموند. نمی‌فهمم چرا این کار رو با اون ماهی قرمز بیچاره کردی؟ اون تو دنیای کوچیک خودش خوشحال بود.»
 به‌ نظر من زندگی اُلی، از زندگی من هم سخت‌‌تر بود.

  • نظرات
برای دادن نظر لطفا وارد شوید و یا ثبت نام کنید