کتاب بیگانه _ نقد و بررسی کتاب بیگانه کامو
کتاب بیگانه یکی از شاخصترین آثار آلبر کامو است.
این کتاب که با نام اصلی L ETRANGER در سال 1940 نوشتنش به پایان رسید و در سال 1942 به چاپ رسید توانست نظرات موافق بسیاری را به سمت خود جلب کند. در این کتاب با یک مفهوم بزرگ رو به رو هستیم و آن هم پوچی است، پوچی زندگی، در سراسر این کتاب البرکامو به مفهوم پوچی به بهترین شکل ممکن میپردازد.
آلبر کامو به خوبی در کتاب بیگانه توانسته است پوچی را بنویسید، کامو در این کتاب به هیچ عنوان نخواسته است که ما پوچی را بپذیریم یا به هر نحوی نخواسته است که پوچی که از آن سخن میگوید را به زور به ما بقبولاند، آلبرکامو فقط در رمان بیگانه از پوچی نوشته است. در این کتاب ما با یک راوی رو به رو هستیم، راوی که از پوچ بودن زندگی صحبت میکند. روایت درست و بدون اجبار در کتاب بیکانه کامو باعث شده است که خواننده به خوبی بتواند با این اثر ارتباط برقرار کند.
کتاب بیگانه کامو را نشر ماهی در 128 صفحه و در سال 1388 به چاپ رسانده است. نثر روان کتاب و همچنین ترجمه مناسب کتاب بیگانه کامو باعث شده است که هر خواننده بتواند به نحوی از این کتاب لذت ببرد.
آلبر کامو در خانوادهای فقیر به دنیا آمد، کامو در 4 سالگی پدرش که در جنگ جهانی اول شرکت کرده بوده است را از دست میدهد. تمامی آثار آلبرکامو رگههایی از پوچی دارد. آلبر کامو به دلیل نوشتن کتابهایی در رابطه با دغدغههای اصلی زندگی، در 45 سالگی توانست جایزه نوبل را دریافت کند. اما آلبر کامو دقیقا 3 سال بعد به دلیل تصادف جان خود را از دست داد.
از همان ابتدای شروع کتاب مشخص است که با رمانی فلسفی و پوچ گرایانه رو به رو هستیم. در همان شروع کتاب آلبر کامو حرف نهایی خود را بیان کرده است. با خواندن همان چند جمله اولیه کتاب خواننده به خوبی با مفهوم کتاب و شخصیت کتاب آشنا میشود و به نوعی درگیری اولیه بین کتاب و خواننده رخ میدهد.
ما در این کتاب آلبرکامو با یک راوی رو به رو هستیم راوی که روزی خبر فوت مادرش را میشنود و برای مراسم تدفین مادرش باید به مراسم خاکسپاری برود. نام شخصیت اصلی داستان که روایت از زبان او بیان میشود مورسو است. خواننده زمانی با شک دومین در این کتاب رو به رو میشود که مورسو حتی حاضر نیست برای آخرین بار چهره مادر خودش را ببیند. اون به جای بازکردن تابوت و دیدن جسد بی جان مادرش ترجیح میدهد که سیگار بکشد و قهوه بنوشد.
مورسو در حالی در این دنیا هست که انگار این دنیا و موارد و قوانین آن را نمیشناسد. مورسو یک روز پس از فوت مادرش زندگی عادی خود را در پیش میگیرد و به هیچ عنوان ناراحتی و غم از دست دادن کسی را ندارد.
مورسو شاید خودش را به دلیل آن که میداند مرگ برای همه به سر میرسد ناراحت نمیکند. هیچ چیزی در سراسر کتاب بیگانه آلبرکامو نمیتواند مورسو را هیجان زده کند. مورسو درست است که زندگی میکند و زنده است اما هیچ خواستی و هیچ هیجانی برای زندگی کردن ندارد. ازدواج کردن و نکردن برای مورسو هر دو به یک اندازه بی اهمیت است، این موضوع را خواننده زمانی در این کتاب میفهمد که مورسو به جواب ماری بله میگوید. در ادامه جملهای از کتاب بیگانه البر کامو را میخوانید.
"وقتی رفتم بیرون، آفتاب سر زده بود. بالای تپههایی که بین مارنگو و دریا فاصله انداخته بودند آسمان به سرخی میزد. بادی هم که از طرف تپهها میآمد با خودش بوی نمک میآورد. پیدا بود روزِ پیش رو یک روز آفتابی است. مدتها بود که ییلاق نیامده بودم و حس میکردم که اگر به خاطر مامان نبود چهقدر الان میتوانستم از پیادهروی لذت ببرم"
آلبر کامو نویسنده کتاب بیگانه
البر کامو در سال 1913 در الجزایر به دنیا آمد، پدر کامو زندگی سختی داشت و به کشاورزی مشغول بود. پدر البرکامو در جنگ جهانی اول کشته شد، این اتفاق زمانی افتاد که البر کامو 4 سال داشت. در جایی آلبر کامو خودش در رابطه با زندگی فقیرانهاش گفته است که آفتاب به من آموخت که تاریخ همه چیز نیست.
آلبر کامو در سال 1957 به دلیل نوشتن آثاری که به خوبی توانسته بود مشکلات بشری را بیان کند، جایزه نوبل دریافت کرد. کامو پس از رودیارد کیپلینگ به عنوان جوانتری فردی است که توانسته است جایزه نوبل را دریافت کند.
آلبر کامو درست 3 سال بعد از دریافت جایزه نوبل بر اثر تصادف مرد. زمانی که کامو فوت کرد در حال نوشتن کتابی با نام آدم اول بود. در رابطه با این کتاب گفته شده است که کامو تمام قراردادهای خود را لغو کرده است تا بتواند نوشتن این کتاب را به سرانجام برساند. پس از فوت کامو همسر و دو فرزند او اقدام به گرفتن حق چاپ آثار کامو را گرفتند و کتابهای او را به چاپ رسانند.
کامو 3 اثر شاهکار در رابطه با پوچی دارد که خواندن هر سه آثار به دوستاران این نویسنده پیشنهاد میشود. در تمام آثار آلبر کامو به خوبی میتوانید اثر رگههایی از پوچی را پیدا کنید.
خواندن کتاب بیگانه آلبر کامو
خواندن کتاب بیگانه آلبر کامو شاید به دلیل نوع نگاه خاصی که در سراسر کتاب وجود دارد و همچنین رفتار و برخوردهایی که مورسو شخصیت اصلی کتاب در تمامی قسمتهای کتاب دارد یکی از عجیبترین کتابهایی خواهد شد که تا کنون خواندهاید. کامو به خوبی توانسته است در این کتاب آن احساس و منظوری را که میخواسته است به خواننده بده را نشان بدهد. پس از خواندن کتاب بیگانه آلبرکامو چراییهای زیادی برایتان به وجود خواهد آمد.
آنچه در مقاله معرفی کتاب بیگانه کامو خواندید
کتاب بیگانه آلبر کامو یکی از شاهکارهای این نویسنده است. در این کتاب به مانند دیگر آثار کامو با یک مفهوم رو به رو هستیم و آن هم پوچی زندگی است. کتاب بیگانه آلبر کامو را نشر ماهی در سال 1388 و در 128 صفحه به چاپ رسانده است. خواندن کتاب بیگانه آلبر کامو با مترجمی خشایار دیهیمی به دلیل نثر روان و همچنین قلم شیوای این مترجم یکی از لذت بخشترین احساسها خواهد بود.