چهارشنبه, 18 شهریور,1394 عرفات۹ و تو,نقطه ای,دراین خط راه,قطره ای,چون دیگر قطره ها,ای جاری!ای سیل!ای تلاش,خروش در شب!ایمان وامید در ظلمت!شگفتا!گویی, شهر خورشید در زیر آتش عرفات, ذوب شده است واینک,شهرخواب, چون آتش سیال بربستر این وادی جاری است.همه در هم گم شده اند!هرکسی,در شب ودر جمع غرق است.اما جه باک؟ که راه استوار ومطمئن است!خودرا یافتن وراه را گم کردن,فاجعه است,خودرادر راه گم کردن ,نجات است,وبالا تراز آن خود راراه کردن عبادت!که عبادت, یعنی: ای سنگلاخ خشن, ای مرداب عفن,ای بلندی غرور وای پستی ذلت,خودرابکوب,راهی هموارشو در زیر پای اراده ی خداوند,تا برتو,نرم وزیبا بگذرد,در تو همچنان که در جوهر حیات ودر فطرت جهان جریان یابد.ای که در انتهای راه,خدا,انتضار تورا می کشد...اکنون ب مشعر رسیده ایم,مفعل,اسم مکان,مکان شعور!هوشیاری را بنگر,در عرفات, شناخت,جمع بود ودر مشعر,شعور مفردی! یعنی که واقعیت های گوناگون است وبسیار,اما حقیقت یکی است وراه یکی!راه مردم,که به سوی خدا می رود!وپیامبر, در جمع یاران ,برخاک نشسته بود,با چوبدستی اش راه های بسیار برخاک هست کشید,بی قید بود,زیرا که شناخت ,پی بردن به واقعیت است,علم است,آگاهی بر آنچه هست,عرفات,آینه ای است که طرح ها ورنگ ونقش ها ووضع ها-آنچنان که هست,- بر آن می افتد, علم, آینه ای است در برابر دین ,دنیا, نامش :فقه یا فیزیک!همین...!(سایت اختصاصی فیش حج محمد/برگرفته از کتاب حج دکتر شریعتی) گالری نظرات برای دادن نظر لطفا وارد شوید و یا ثبت نام کنید