دست خدا؛در جماعت است۲.
جبر تاریخ؛سنت تغییر ناپذیر خداوند است.
جبر تاریخ؛سنت تغییر ناپذیر خداوند است.
وَلَنْ تَجِدَ لَسُنَةِ اللّهِ تَبْدیلاٌ!(سورهٔ احزاب؛آیه۹۳).
خدا؛به پدیده ها هم وجود می دهد و هم جهت.
لَهُ الْخَلْقُ؛وَالأ مْرْ! (سوره اعراف؛آیه۵۴).
وتو؛یک آیه سرنوشت تو بسته به آن است که جبر سنت را کشف کنی؛اختیار کنی. طبیعت؛حرکت جبری خویش را دارد؛تاریخ؛حرکت جبری خویش را دارد؛آدم مسیر جبری خویش را طی میکند.
وتو؟زندانی چهار جبر؛چهار زندان بزرگ!طبیعت؛تاریخ؛جامعه وخود! جبر طبیعت را باید کشف کنی(علم) وآگاهانه در مسیر آن قرار گیری وبا هماهنگی باجبر طبیعت؛از زندان جبر طبیعت آزاد شوی؛تاریخ را باید کشف کنی(فلسفه علم تاریخ) وآگاهانه در مسیر آن قرار گیری وبا هماهنگی باجبر تاریخ؛سیر جبری تاریخ؛سیر جبری تاریخ خویش راتغییرمی دهی؛و جبر محیط اجتماعی را کشف کنی(جامعه شناسی)و قوانین جوامع را بشناسی واستخدام کنی وبا انقلابی آگاهانه؛اززنان نظام حاکم بر جامعه؛آزادمی شوی؛رهایی از هر سه زندان؛باعلم.
اما از چهارمین زندان؟ زندان خویشتن؟زندان غریزه ها؛ زندانی که تو؛در ذات خویش؛حمل می کنی؟
علم از گشودن این چهارمین زندان عاجز است؛که آن سه زندان در بیرون از تو بود واین چهارمین؛در درون تواست؛ در خود عالم بودن تواست!
علمی باید که تورا به تو بشناساند؛تو راکشفرکند؛وقدرتی باید که بر تو چیره گردد؛تو رابر تو بشوراند و دستی نیرومند که تورا از تو بع در برد؛دیگرت کند؛ واین جا دیگر؛نه علم؛ که میبینیم علم را که خودزندانبان بزرگ انسان عالم است؛ بلکه حکمت!علم فطرت؛خود آگاهی؛نوری که پیامبران در شبستان زمین افروخته اند؛دین!دانشی که زندان درون تورا به توبازمی شناساند؛زندانبان نهفتهٔ در عمق وجودت را درتو کشف می کند؛و قدرتی که تورا از زندان خویشتن رها می سازد؟ نه دیگر صنعت علم؛ که هنر عشق! اگر جانت هم زندانت شده باشد؛ م ی شکند- به شهادت- و اگر اسماعیلت؛پای بندت کرده باشد؛اورا؛ به دست تو می کشد.- به بالا تر از شهادت-!
(سایت اختصاصی فیش حج محمد/بر گرفته از کتاب حج دکتر شریعتی)