X
مقالات فیش حج

استوار برای ایران و امیدوار به آینده

کارش شده بخشی از زندگی اش، فرقی نمی‌کند معاون امور زنان باشد یا دستیار ویژه رئیس جمهوری در امور حقوق شهروندی یا صرفاً یک فعال حقوق زنان، «شهیندخت مولاوردی» همه همّ و غمش شده مسائل و مشکلات زنان.

 خودش بارها گفته که ریل‌گذاری‌های لازم را آن زمان که سکان معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری را در دست داشته انجام داده و حالا هم به‌عنوان دبیر کل جمعیت حمایت از حقوق بشر زنان همچنان پیگیر مطالبات زنان است. با او ساعتی فارغ از هیاهوهای اجتماعی و سیاسی روز به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم که می‌خوانید:
با توجه به اینکه تاکنون مسئولیت‌های سنگین اجتماعی داشتید فعالیت اجتماعی تان چقدر توانسته زندگی شخصی تان را تحت الشعاع قرار دهد؟
بالاخره خواه ناخواه این اتفاق رخ می‌دهد و اگر جوابم نه باشد خب جواب واقع بینانه‌ای نیست.تمام تلاشمان در این سالها برای تحقق برنامه‌ای در خصوص ایجاد توازن بین کار و زندگی زنان بود در واقع این برنامه به نوعی برگرفته از وضعیت زندگی خودمان بود چون این نیاز را با پوست و گوشت و استخوانمان احساس کرده بودیم که باید به یک سازگاری و موازنه بین نقش‌های چندگانه زنان برسیم.
البته من به این نکته از همان اوایلی که فعالیت اجتماعی خود را شروع کردم رسیدم. آن زمان، هر دو دخترم کوچک بودند و تمام مسئولیت آنها با خودم بود، خانواده خودم و همسرم در تهران نبودند و کمکی نداشتم، به غیر از دوران تحصیلات تکمیلی که یکی از خاله هایم به دادم رسید. بنابراین به خاطر سختی‌هایی که کشیدم همیشه این حق را به زنان شاغل می‌دادم و می‌دهم این مطالبه را داشته باشند که تسهیلاتی برای آنها فراهم شود تا بتوانند مسئولیت‌های اجتماعی و خانوادگی خود را در آن واحد به نحو احسن ایفا کنند و این را هم وظیفه دولت و حاکمیت می‌دانستم و می‌دانم که مسیر را برای فعالیت اجتماعی زنان هموار کند و از آن طرف اهمیتی را که برای پایداری و سلامت خانواده قائل هست در عمل به نمایش بگذارد.
در طول مسئولیت تان آیا اتفاق افتاد که کار بیرون از خانه باعث اعتراض همسرتان شود و احیاناً بگومگو‌هایی بین شما صورت بگیرد؟
در دوره‌ای که در این سطح مسئولیت داشتم دیگر مشکلاتم کمتر شده بود چون بچه‌ها بزرگ شده بودند و به اصطلاح گلیم خود را از آب بیرون کشیده بودند، ولی باز هم مواقعی بود که بحث‌هایی پیش می‌آمد، البته اعتراض جدی نه، در این چند سال رفت و آمدهای ما خیلی کم شده بود و میهمانی‌ها و دورهمی‌هایی که همیشه در خانواده‌ها مرسوم هست به حداقل ممکن رسیده بود و شرایط و مشغله‌های کاری باعث شده بود تا روال عادی زندگی مان تغییر کند.
شما چقدر به اینکه می‌گویند اگر زن در بیرون از خانه کار کند کمتر می‌تواند به زندگی و خانواده خود برسد اعتقاد دارید؟
بستگی به خانواده‌ها هم دارد و مورد به مورد شرایط می‌تواند متفاوت باشد. اگر همراهی نباشد و مشارکت در داخل خانه در اداره امور منزل و تربیت فرزند وجود نداشته باشد، به فرض پای یکی یا دو تا فرزند کوچک هم در میان باشد یا اگر کمک و همکاری و پشتیبانی خانواده طرفین را نداشته باشید وضعیت متفاوت است و واقعاً به رابطه و نسبتی که باید بین کار بیرون و کار در خانه برقرار شود آسیب می‌زند. از آن طرف حمایت‌های اجتماعی و تسهیلاتی که بواسطه قوانین و مقررات در اختیار گذاشته می‌شود همه می‌توانند در این زمینه مؤثر باشند.
از چه سنی وارد محیط کار شدید؟
من به‌صورت رسمی تقریباً بلافاصله بعد از فارغ‌التحصیلی دوره کارشناسی یعنی سال 70 که دختر بزرگم 11 ماهه بود، کارم را با تدریس در آموزش و پرورش شروع کردم که به مدت ۴سال طول کشید، کارشناسی ارشد که قبول شدم دختر دومم 6 ماهه بود که تدریس را در حالی که در آستانه رسمی شدن بودم رها کردم. اخیراً فیش حقوقی آن زمان را نگاه می‌کردم آخرین حقوقم20 هزار تومان بود. بعد از دفاع پایان نامه ام، فعالیتم را در حوزه زنان در همکاری با خانم شجاعی در مرکز امور مشارکت زنان آغاز کردم. آن زمان دختر بزرگم واقعاً به دادم رسید. یادم می‌آید که چهارم ابتدایی بود که خواهرش را از مهد کودک می‌آورد و به او غذا می‌داد تا من از اداره برسم خانه، یعنی به جای من نقش مادری را بازی می‌کرد.
با  این وضع   همسرتان همراهتان بود و گله نمی‌کرد؟
نه همسرم کم کم این وضعیت را پذیرفت و انتظار دیگری نداشت.
البته «بگو ومگو» و «قیل و قال» داشتیم مثل همه خانواده‌ها ولی اینکه مخالفت جدی داشته باشد و مانع ایجاد کند خب هیچ وقت به این شکل نبود.
بچه‌ها چه؟ اعتراضی نداشتند؟
نه، ولی الآن احساس می‌کنم که آن وضعیت غیرمستقیم تأثیرش را گذاشته چون هیچ کدام از آنها اشتغال تمام وقت را نمی‌خواهند، حتی سراغ رشته‌های تحصیلی رفتند که شاغل به معنایی که ما داشتیم نباشند؛ یکی رشته هنر خوانده و دیگری مترجمی زبان و اشتغال و استخدام رسمی و پشت میزنشینی برایشان معنایی ندارد و نمی‌پسندند.
از بین پست ها و مسئولیت‌هایی که داشتید کدام یک برایتان جذابیت داشت؟
هر کدام به نوعی برای من جذابیت داشت، ولی فکر می‌کنم حوزه زنان جذاب‌تر بود چون قبلاً دراین خصوص کار کرده بودم و دغدغه‌های جدی داشتم بعد که وارد حوزه حقوق شهروندی شدم شاید اوایل کار تطبیق دادن با شرایط و کنار آمدن با آن سخت بود، ولی چون هم مرتبط با رشته تحصیلی‌ام بود و هم مورد علاقه ام، بنابراین کم کم داشتم با آن رابطه برقرار می‌کردم که الآن هم به شکل دیگری ادامه می‌دهم.
در دوران مسئولیت تان بویژه در دولت چقدر فرصت می‌کردید همراه خانواده بیرون بروید، برای خرید و...؟
چند هفته یک بار روزهای پنجشنبه همراه با خانواده جهت خرید خانه بیرون می‌رفتیم و الآن هم همینطور و هیچ ابایی از اینکه شناخته بشوم نداشتم.
من به طورکلی برای انجام هر کاری که در حوزه مسئولیتم چه کاری و چه خانوادگی باید انجام شود حساسیتی خاص و وسواس گونه دارم و باید وقت بگذارم و نظر نهایی را داشته باشم. از نظر برخی شاید این یک اشکال باشد که فشار زیادی را به انسان وارد می‌کند. اینجا نکته‌ای که لازم است اشاره کنم این است که برای خیلی‌ها دیدن امثال ماها در حال خرید و بودن در میان مردم باورپذیر نیست، حال آنکه در این چهار دهه اگر همه چیز سر جای خودش بود، عکس این موضوع باید عجیب می‌بود.
این وضعیت را در سفرهای زمینی که به صورت شخصی و غیراداری انجام می‌شد یا در سفرهایی که بدون استفاده از پاویون و از مسیر معمول انجام می‌شد بارها شاهد بودم.
وقتی خرید می‌کردید فروشنده‌ها و مردم شما را می‌شناختند یا نه به‌عنوان یک شهروند در بین مردم دیده می‌شدید؟
به‌عنوان یک شهروند عادی، ولی گاهی اتفاقی برخی متوجه می‌شدند و با تعجب سؤال می‌کردند شما فلانی هستید؟ یکی از دردسرهای مسئولیت داشتن همین هست که دیگر راحتی و آزادی عمل سابق را ندارید. اما از طرف دیگر زمینه بسیاری از گره گشایی‌ها را فراهم می‌سازد. چند وقت پیش با دخترم به یکی از فروشگاه های زنجیره‌ای رفته بودیم یکی از مشتریان من را شناخته بود و هر جا می‌رفتیم دنبال ما می‌آمد و دخترم از این وضعیت خیلی ناراحت بود، بالاخره زمان خروج آن خانم خودش را به من رساند و شروع کرد به طرح کردن مشکل حاد دخترش که البته بعداً با پیگیری هایی که انجام شد تا حدودی مشکلاتشان مرتفع شد. این موارد خیلی پیش می‌آمد و هنوزم هم پیش می‌آید.
فرصت می‌کردید با وجود مشغله کاری آشپزی کنید؟
سعی خودم را می‌کردم.
کی فرصت می‌کردید؟
خب این همان هماهنگی و توازنی است که قبلاً به آن اشاره کردم و به آن نیاز داریم. به هر حال هر طوری شده این دوره را پشت سر گذاشتیم، ولی آن طور که مطلوب خودم بود نمی‌شد وقت گذاشت و خلاصه عرض کنم کم کاری و نبود تمرین اندک مهارتی که در آشپزی داشتم را از یادم برد!
بجز دورهمی‌ها  یا نشست‌های صمیمی که با زنان فعال داشتید آیا با زنان محله یا همسایه‌ها هم فرصت گفت‌و‌گو داشتید؟
اگر موردی و فرصتی پیش می‌آمد حتماً وقت می‌گذاشتم ولی خب هم رفت و آمدهایمان کم شده بود و هم اینکه در طول روز فراغت از کارهای روزمره کمتر شد البته در حوزه زنان که بودم برخی مسائل را که متولی خاص داشتند می‌توانستیم ارجاع بدهیم، اما در حوزه حقوق شهروندی که مسئولیت داشتم هر موضوعی که فکرش را بکنید به نوعی ارتباط داده می‌شد با حقوق شهروندی.
بیشترین خواسته آنها چه بوده؟
اصولاً در این چند سال با وضعیتی که کشور داشت و دارد بیشترین نگرانی و دغدغه مردم، معیشتی و مربوط به حقوق اقتصادی بوده و بیشتر دنبال پاسخ‌هایی برای سؤالهایشان در این زمینه بودند، حتی زنان عمدتاً دغدغه‌های عمومی داشتند تا مطالبات خاص.
البته در حوزه حقوق شهروندی بیشترین مراجعات و مطالبات به حقوق مدنی- سیاسی و اجتماعی و فرهنگی برمی گشت و طرح ادعاهایی که با نقض این حق‌ها مرتبط بود.
غذای ایرانی دوست دارید یا فست فود؟
غذای ایرانی را بیشتر دوست دارم.
چه غذایی؟
ما آذری زبان ها تنوع غذایی زیاد داریم و به استثنای من، آشپزی و دست پخت و سلیقه زنان آذری معروف هست.خودم انواع دلمه‌ها و خوراک‌ها را به غذاهای دیگر ترجیح می‌دهم.
پیشنهاد مصاحبه در کافی شاپ را دادم ولی ترجیح دادید در دفترتان صحبت کنید.چرا؟ به کافی شاپ علاقه ندارید؟
نه برعکس برخی از مصاحبه هایم را در کافی شاپ انجام دادم. دلیلش هم صرفه‌جویی در وقت بود نه چیز دیگری. گاهی با دوستان دوران دانشکده و خوابگاه در کافی شاپ قرار می‌گذاریم. بنابراین دلیل خاصی نداشت که به کافی شاپ برویم.
آخرین باری که سینما رفتید کی بود؟
جشنواره فیلم فجر به دعوت خانم مهناز افشار و چند دعوت دیگر.
با خانواده کی رفتید؟
اتفاقاً با همسرم رفتیم، در این سال‌ها هم هر زمان برای تماشای فیلم یا تئاتر توفیق اجباری شامل حالمان می‌شد و دعوت شدیم استقبال کردیم، والا فرصت دیگری پیدا نمی‌کردیم.
فرصت کتاب خواندن دارید؟چقدر؟
من اگر وقت آزاد داشته باشم حتماً یک کتاب دستم می‌گیرم، ولی خدا می‌داند چه زمانی خواندن آن طول بکشد و کی تمام شود.
مثلاً در هفته چند ساعت؟
اصلاً نمی‌توانم جواب این سؤال را بدهم شاید از این به بعد فرصت بیشتری پیدا کنم، ولی آنقدر زمان اوقات فراغت ما محدود بود و امور در دست اقدام و اولویت دار داشتیم که وقتی برای کتابخوانی باقی نمی‌گذاشت، ولی همیشه مترصد این بودم و هستم که کتابی را شروع کنم با این امید که آن را به انتها برسانم. الآن هم چند کتاب مفتوح دارم که هر کدام به نیمه خود رسیده است.
اهل ورزش هستید؟
بله، ولی به آن معنا که خودم را موظف بدانم روزانه وقت خاصی بگذارم نه، در این سه ماه هم هنوز این فرصت را پیدا نکرده‌ام. اگر به ورزش هم به چشم یک واجب دینی نگاه کنیم خیلی از مسائل حل می‌شود. یادم هست در زمانی که مسئولیت داشتم هم کمتر این مهم در اولویت کاریم بود و با توجه کردن و حتی فکر کردن به آن و صرف وقت به آن احساس عذاب وجدان و گناه پیدا می‌کردم و ترجیح می‌دادم وقتم را برای رفع و رجوع مشکلات و پاسخ به مطالبات مراجعین خود صرف کنم و جمع بین آن دو را ممکن نمی‌دانستم، هر چند الآن پی به اشتباه بودن این نگاه برده ام، اما آن زمان آن را درست‌ترین کار ممکن می‌پنداشتم.
چه ورزشی را دوست دارید؟
نمی‌شود گفت کوهنوردی، ولی کوهپیمایی را دوست دارم، اگر پیاده روی را هم ورزش حساب کنید دوست دارم فرسنگ‌ها به تنهایی راه بروم و در خلوت خودم فکر کنم. قبلاً این کار را خیلی می‌کردم.
رانندگی می‌کنید؟
در این دوره نه، البته احساس نیاز نشده شاید از این به بعد این ضرورت ایجاد شود.
با چه وسیله‌ای رفت و آمد می‌کنید؟
با هر چه که باشد.
شما از جمله زنانی بودید که درخصوص کودک همسری بارها نظر دادید و مخالفت کردید. اگر فرزند خودتان زیر 13 سال تصمیم به ازدواج می‌گرفت چه واکنشی نشان می‌دادید؟
ببینید بحثی که الآن مطرح است این است که موافقین کودک همسری مطرح می‌کنند که آنهایی که مخالف کودک همسری و به دنبال منع ازدواج‌های زیر ۱۸سال هستند چه استدلال و توجیهی برای آمادگی و تمایل و شرایطی که برای ازدواج بین سنین 13 تا 18 سال ممکن است پیش آید دارند و پیشنهاد جایگزینشان برای پر کردن این خلأ چیست؟حتی ادعا می‌کنند که مخالفین کودک همسری بر این باورند که این موضوع را با به اصطلاح ازدواج سفید و هم باشی‌هایی که رایج است می‌شود پوشش داد.منِ نوعی قطعاً مخالف ازدواج زیر ۱۳سال هستم و اغلب این ازدواج ها را در مقوله ازدواج های اجباری و زودهنگام‌ که کودک- دختر قصد و رضای لازم را برای عقد ازدواج ندارد طبقه بندی می‌کنیم، ولی چون بیشتر این ازدواج‌ها در خانواده‌هایی صورت می‌گیرد که از نظر اقتصادی و معیشتی و فقر فرهنگی دارای وضعیت خاصی هستند، لذا برخی توجیهات بر این‌ منوال است که با منع قانونی شاید این ازدواج‌ها در ظاهر و رسماً اتفاق نیفتد، ولی بدون تردید با واقعیت‌هایی که نمی‌توان منکر آن شد، به صورت زیرزمینی و غیررسمی انجام خواهد شد و هرچند قانون می‌تواند فرهنگ جامعه را به دنبال خود بالا بکشد و اراده قانونگذار را در تغییر و اصلاح آن به نمایش بگذارد و بدین ترتیب گامی در مبارزه با فقر فرهنگی بردارد، اما با بهبود و ارتقای وضعیت معیشتی و اقتصادی مردم، بویژه در مناطقی خاص که فراوانی این‌گونه ازدواج‌ها بالاست و اینکه خروجی مجموعه برنامه‌ها و سیاست‌های اتخاذی، توسعه‌ای انسانی، متوازن و همه جانبه کشور را به همراه داشته باشد، می‌توان به حل ریشه‌ای این معضل امیدوار بود، نه با منع قانونی صرف.
در ازدواج دخترتان چقدر نقش داشتید؟
ازدواج دخترم انتخاب خودش بود و من و پدرش با احترام به انتخاب، نظرش را پذیرفتیم و با او همراهی کردیم.
اهل سفر هستید؟
اگر فرصت کنم خیلی، یکی از لذت های زندگی من سفر کردن است.
کجای ایران را دوست دارید؟
واقعاً نمی‌توانم بگویم کجای ایران؟ هر جای ایران که می‌روی می‌بینی دنیای ناشناخته‌ای است که خیلی جا دارد بیش از اینها برای سفر و دیدنش وقت بگذاری، ولی متأسفانه هنوز این فرصت را پیدا نکردم. خب الآن بیشتر نقاط گردشگری ما شده شمال کشور و بعضاً شمال غرب، اینکه برنامه‌ای داشته باشیم که این مقاصد گردشگری را به همه جای ایران تسری دهیم؛ این را مجموعه دولت یا سازمان میراث گردشگری با توجه به وضعیتی که از نظر منابع و درآمدهای نفتی داریم و نگرانی‌هایی که وجود دارد، باید برای آن راهبردی را تعریف کنند و در این مورد سرمایه‌گذاری لازم صورت پذیرد.
ترجیح می‌دهید کجای ایران زندگی کنید؟ البته بجز تهران؟
آذربایجان غربی و شهر خوی را انتخاب می‌کنم. با خاطره‌ای که از زندگی در شهرهای کردنشین آذربایجان غربی از دوران کودکی و نوجوانی دارم انتخاب بعدی ام همانجا خواهد بود. این مناطق آنقدر جاذبه‌های گردشگری و بکر دارند که واقعاً باید اهتمام و توجه جدی به شناساندن این مناطق نه تنها به مردم ایران، بلکه به مردم دنیا داشته باشیم، هم برای توسعه این مناطق که متأسفانه بعد از چهل سال به رغم ظرفیت ها و مزیت‌های نسبی که دارند، هنوز نابرخوردار محسوب می‌شوند و هم برای توسعه پایدار کشور در مجموع این موضوع از الزامات است.
چرا ایران را دوست دارید؟
فکر می‌کنم همه جای دنیا انسانها درباره جایی که به دنیا آمده‌اند و وطن آنهاست این احساس را دارند. ایران به‌عنوان یک کشور بزرگ که دارای پیشینه تاریخی و تمدنی و فرهنگی شایان توجه است و جزو یکی از امپراطوری‌های بنام بوده و همین الآن هم یکی از قدرت‌های بلامنازع منطقه‌ای به حساب می‌آید باید دوست داشت و به آن بالید؛ به خاطر خود ایران.
یک خاطره خوب از زمانی که در دولت بودید تعریف کنید؟
باید به آن فکر کنم ولی خاطرات خوب من به زمان‌هایی برمی گردد که می‌شد گره‌ای از مشکلات مردم را باز کرد و بازتاب آن را به چشم خود می‌دیدم، هر چند این گام‌ها در سطح خرد و در نوع خود کوچک بود، ولی به من روحیه و انرژی و انگیزه برای ادامه حرکت را می‌داد.
در هیأت دولت نظر وزرا یا خود رئیس جمهوری درباره عملکردتان چه بود؟
باید این سؤال را از خود آنها پرسید، ولی همکاری و همراهی خوبی برای پیشبرد برنامه هایمان داشتند و از کمک و مساعدت دریغ نمی‌کردند. در خیلی از موارد از فرصت حضور در جلسات دولت برای جلب مشارکت اعضای دولت جهت پاسخگویی و سرعت بخشی لازم در به نتیجه رساندن خواسته‌های مردم بهره‌ها بردم و خاطرات زیادی از آن دارم. در مجموع و در مجموعه دولت مانع جدی برای فعالیت ندیدم.
در این مدت پیش آمد که شخص رئیس جمهوری از شما دلخور شود؟
طبیعتاً این اتفاق می‌افتد و اصلاً طبیعت کار هم همین است. مواردی بوده که دلخوری  یا سوءتفاهماتی پیش آمده و اغلب غیرمستقیم در جریان قرار می‌گرفتم و از آن مطلع می‌شدم که یا حضوراً  یا با واسطه توضیحاتی ارائه می‌شد.
الان که فارغ از مسئولیت دولتی هستید چقدر توانستید کارهای عقب افتاده خود را سروسامان دهید؟
در این سه ماه تا حدودی به سرانجام رساندن برخی کارها که حتی از همان دوره معاونت بر زمین مانده مثلاً مجموعه سخنرانی‌ها و مصاحبه هایم هنوز نهایی نشده تا در قالب کتاب چاپ شود را در دست اقدام دارم. همچنین فعال کردن جمعیت حمایت از حقوق بشر زنان در دور جدید فعالیتش و سایر مشغله‌های تحصیلی و شخصی.
کار در دفتر اسناد رسمی تان را شروع کردید؟ اصلاً فرصت می‌کنید سری به آنجا بزنید؟
انشاءالله از سال آینده.
اگر بخواهید دوباره در کار دولتی مشغول شوید ترجیح می‌دهید در چه حوزه‌ای کار کنید؟
فعلاً نمی‌توانم در این باره اظهارنظر کنم و به آن فکر هم نمی‌کنم و برنامه‌ای برای آن ندارم.
وضعیت ایران را با توجه به تحولات پیش آمده چگونه ارزیابی می‌کنید؟
ضمن اینکه مثل بقیه هموطنان و شهروندان ایران، از بابت جنگ اقتصادی تمام عیاری که علیه کشورمان راه افتاده آزرده خاطر، متأثر و نگران هستم، ولی با اعتماد و اتکای به نفس و توانمان و با امیدواری، مطمئن هستیم این فراز را هم ملت ایران پشت سر خواهد گذاشت، به شرط آنکه انسجام و همدلی را در میان خود حفظ کنیم و از همصدایی و همنوایی با مثلث ترامپ و نتانیاهو و بن سلمان دست برداریم و با گفتار و کردارمان آب در آسیاب آنها نریزیم.
کارتان نسبت به گذشته کمتر شده یا همچنان به همان اندازه کار می‌کنید؟
نه، در واقع می‌توان گفت که بیشتر هم شده. قبلاً کارم یک چارچوب داشت، ولی فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی ساعت و روز نمی‌شناسد. البته از مدتها قبل هم عادتمان شده صبح تا شب کار کنیم و شب تا صبح هم فکرمان مشغول همان‌کارها باشد.
الان مشغول چه کارهایی هستید؟
حداقل یکی دو روز در هفته را به فعالیت‌های مربوط به تشکل سیاسی‌ام که یک حزب زنانه اصلاح‌طلب محسوب می‌شود و در مرحله نهایی کردن ساختار داخلی آن هستیم اختصاص داده‌ام. همینطور به‌عنوان عضو هیأت رئیسه در شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان و نیز کمیته ملی مدیریت دگرگونی‌های اجتماعی کمیسیون ملی یونسکو در ایران وقت می‌گذارم چون به مدت دو سال رئیس این کمیته هستم و...
کی استراحت می‌کنید؟
استراحت ما در انجام همین کارهاست، حتی گاهی روزهای جمعه هم درگیر هستیم، به قول معروف آسودگی ما عدم‌ ماست.
تا حالا اتفاق افتاده که از کار زیاد خسته شوید؟
خسته جسمی  نه ولی گاهی از نظر روحی و فکری خسته می‌شوم، آنهم در روزهایی که از هر طرف فشار می‌آید و مجبور هستی در چند جبهه مبارزه کنی آنجا احساس خستگی و سرخوردگی می‌کنی که این انتظار هست با برنامه‌ها و تجاربی که در کشور داشتیم، از جمله تاب‌آوری اجتماعی درس های لازم را خودمان هم آموخته باشیم و در این سالها با تمرین و تقویت این مهارت‌ها ،سریع خودمان را پیدا کنیم.
با توجه به جنس کارتان تهدید شده اید؟
مواردی و مواقعی بوده که دلواپسی و نگرانی بوجود آمده که بیشتر هجمه و تخریب بوده، نه تهدید به معنای خاص خود.
برای عید چه برنامه‌ای دارید؟
تازه به فکر افتادیم که برای عید برنامه‌ریزی کنیم صد درصد خارج از تهران هستیم.
برای سفر خودتان تصمیم می‌گیرید یا خانواده؟
معمولاً خودم تصمیم می‌گیرم، ولی با سیاست نظرم را به خانواده تحمیل می‌کنم.
فرصت سر زدن به پدر و مادرتان را دارید؟
پدرم که سال 71  اولین سالی که من معلم بودم دقیقاً روز معلم، فوت کردند و به خاطر همین از روز معلم خاطره خوبی ندارم، ولی تصمیم دارم بعد از این به مادرم بیشتر سر بزنم و جبران مافات کنم.
هنوز در فضای توئیتر فعال هستید؟
نه الآن مثل گذشته فعال نیستم، چون احساس می‌کنم این فضا اخیراً مسموم شده و اغلب مرزهای اخلاق و ادب کنار می‌رود.به دلیل دیگری به رغم میل باطنی فعالیتم در اینستاگرام هم از مدتها قبل یک‌طرفه است و مجبور شدم در قبال تسویه حساب‌هایی که بیشتر سیاسی است از ظرفیت تعاملی و مفاهمه‌ای این شبکه‌های اجتماعی خودم را محروم کنم. به هر حال همه باید تمرین کنیم قدرت تحمل مان را بالا ببریم و هزینه‌های حضور در فضای مجازی را بپردازیم تا این تهدیدها به فرصت تبدیل شود.
چقدر به شبکه‌های اجتماعی وابسته هستید؟
کم‌ نه!  ولی سعی می‌کنم به مرحله اعتیاد نرسد. خب ماهیت کارم مخصوصاً در حوزه حقوق شهروندی ایجاب می‌کرد که آنلاین باشم؛ نمی شود پشت درهای بسته نشست و با فضای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی جامعه ارتباط برقرار کرد، بویژه در حال حاضر که زندگی‌ها دو فضایی شده و بیشتر در فضای مجازی می‌گذرد تا در فضای واقعی، ولی معتقدم باید جانب احتیاط را رعایت کرد تا در ورطه اعتیاد نیفتیم.
چند تا خواهر و برادر هستید؟
دو خواهر و سه برادر و من بزرگتر از همه هستم.
چه پیامی به زنان ایرانی دارید؟
اخیراً در کمپین «زنان نسل تحریم» مشارکت کردم و پیامی را به زنان کارآفرین دادم که اینجا هم تکرار می‌کنم؛ استوار برای ایران، امیدوار برای
آینده.

  • نظرات
برای دادن نظر لطفا وارد شوید و یا ثبت نام کنید