پس از عید رمی!۱
روز اول در نخستین حمله؛به آخرین بت یورش بردی و سپس راه را به سوی قربانگاه اسماعیل خویش گشودی؛
روز اول در نخستین حمله؛به آخرین بت یورش بردی و سپس راه را به سوی قربانگاه اسماعیل خویش گشودی؛
از احرام بیرون آمدی؛فاتح؛ جشن گرفتی؛شاد!
و اکنون روز دوم است؛ باید رمی کنی؛اما؛اما رمیِ هر سه بت!
این بار؛ به ترتیب:اول؛ بت نخستین؛دوم؛بت میانین؛ و سوم بت آخرین؛ و روز سوم نیز؛ به ترتیب؛ رمی هر سه بت؛
و روز چهارم؛می توانی در منا بمانی یا بروی؛
اگر ماندی؛باید مثل دو روز پیش؛ هر سه را رمی کنی؛
و اگر رفتی؛سلاحی را که باقی مانده است؛ باید درجبههٔ منا؛ گوشه ای زیر خاک؛ پنهان کنی!
دستور است!
پس از عید ایام تشریق را باید برای رمی جمرات در منا وقوف کنی.
یعنی چه؟
دهم ذی حجه؛ من به مقام قرب ابراهیمی رسیدم؛قدرت ایثار اسماعیل را یافتم؛ آخرین پایگاه ابلیس را؛در نخستین حملهٔ روز اول؛ در هم کوبیدم؛قربانی کردم؛ از احرام بیرون آمدم؛نبرد؛پیروزمندانه پایان یافت وجشن گرفتم.پس از فتح منا؛ باز جنگ چرا؟ پس از سقوط آخرین پایگاه دشمن؛باز هم رمی چرا؟
درس این است؛
یعنی که هرگز از دوبار جان گرفتن ابلیسِ بی جان شده؛ غافل مباش!
که انقلاب؛پس از پیروزی نیز؛همواره در خطر انهدام است؛ در خطر ضد انقلاب است؛
مارهای سر کوفته؛ در گرم فتح و غفلتِ جشن و غرورِ قدرت؛باز سر بر میدارند؛رنگ عوض می کنند؛
نقاب دوست می زنند؛از درون منفجر می کنند؛غاصب همهٔ دست آوردهای انقلاب می شوند و میراث خوار مجاهدان و تعیه خوان شهدان!
پیروزی تو را به آسودگی نکشاند. زمام منا را به دست گرفتی؛ سلاح را از دست مگذار؛که ابلیس را اگر از در برانی؛از پنجره باز می گردد؛در بیرون بکوبی؛ در درون سر بر میدارد؛ در جنگ ناتوان کنی؛ در صلح توان می یابد؛در منا نابودش کنی در من نابودت می کند؛...و چه می گویم؟
وسواس هزار نقاب دارد؛در جامهٔ سیاه کفر عریانش کنی؛ردای سبز دین بر تن می کند؛ در چهرهٔ شرک رسوایش کنی؛ نقاب توحید بر چهره می زند؛ بتخانه را بر سرش ویران کنی؛ در محراب خانه می کند؛ در بَدرْ خونش را بریزی؛ در کربلا انتقام می گیرد؛در خندقِ مدینه شمشیر بخورد؛ در مسجدد کوفه پاسخ می گوید؛ در اُحُد؛بت هبل را از دستش بگیری؛ درصفین؛ قرآنِ اللّه را برسر دست می گیرد!
وتو؛چه ساده لوح مبارزی و بی فکر و روشنفکر؛ اگر بپنداری که روز دهم ذی حجه؛با در هم کوبیدن پایگاه دشمن و پیروزی در صحنهٔ عقبه؛کار پایان گرفته است؛ لباس جنگ را از تن به در آورده ای و جامهٔ صلح پوشیده ای و عطر زده ای وآرایش کرده ای و جشن گرفته ای و دیگر جهاد پایان یافته است؛ دیگر خطر ریشه کن شده است و براستی می توانی صحنهٔ منا را رها کنی و رستگار؛ به خانهٔ خدا در آیی و به زیارت و عبادت خود دلگرم شوی ویا؛ فاتح؛به خانهٔ خود برگردی و به کار و زندگی خود سرگرم شوی....!
(سایت اختصاصی فیش حج محمد/ بر گرفته از کتاب حج دکتر شریعتی)