قربانی۷
از همه ی این وجوه عقلی و شرعی و استناد به آیات و روایات و استدلال به موازین علم کلام و اصول و استشهاد به شواهد عقلی و نقلی...گذشته؛با موازینی که ما دردست داریم؛اساساً این عمل؛خلاف شرع مبین است!
از همه ی این وجوه عقلی و شرعی و استناد به آیات و روایات و استدلال به موازین علم کلام و اصول و استشهاد به شواهد عقلی و نقلی...گذشته؛با موازینی که ما دردست داریم؛اساساً این عمل؛خلاف شرع مبین است!
پس هرگز امربه معصیت و فعل حرام را نمی توان به ذات باری تعالی اسناد داد.
آری توجیه!یافتن راه گریز هنگامی که مسئولیت سخت می شود و باآنچه آدم دلش می خواهد ناسازگار.اما وقتی که حقیقت؛در کنار زندگی قرار می گیرد؛خیلی ها حق طلبند؛حق را می شود با انجام امور خیریه؛در کنار کسب و کار و گیر و دار بازار و زندگی خوب و خوش و بی دغدغه و بی دردسر؛راضی کرد.و وقتی حقیقت در مسیر زندگی قرار بگیرد؛ وخود مایه ی دست می شود و سرمایه ی کار؛ وآب ونان آور؛ ودر نتیجه:حرفه؛حرفه ای رسمی و جواز کاسبی؛آب می بخشد ونان؛نام می دهد و عنوان؛ آن گاه؛ همه؛هم حق پرست می شوند و مؤمن متعصب؛و هم در آرزوی آنند که در این راه منشأ خدماتی شوند و صاحب اثراتی.
اما وقتی حق در برابر زندگی قرار می گیرد و حق پرستی اسباب زحمت می شود و دردسر و ضرر و خطر... و مسئولیتی بر دوش می نهد که سخت سنگین است و راه سر بالایی و سنگلاخ؛ وبا پرتگاه های سقوط و کمینگاه های حرامیان بسیار؛ وهوا طوفانی و شب سیاه و هول انگیز وهمراهان کم ودر هر قدم کمتر و بالاخره تنها! ودل کندن از هرچه تورا به ماندن ودرتَهِ دره می خواند وهمساز شدن با قوم وقبیله که با شب خو کرده اند و در دره قرار گرفته اند و همه با هم کنار آمده اند؛پیام حق می گویدت که دل از اسماعیل نام ونان و جان و عشقت بر کن و برو؛ وسوسه ی دل می گویدت:بمان؛نگه دار؛ بساز. در اینجا؛ آخرین فریب انسانی که هم آگاه است و هم مسئول؛توجیه است؛ یافتن راهی که بتواند نگه دارد و بماند؛ اما وجدانش را هم به گونه ای تخدیر کند؛صدای سرزنشش را در خود؛خفه کند؛دین را به گونه ای تحریف کند که با دنیا بخورد؛راهی که چون دیگران؛ اسماعیلش را هم حفظ کند؛ولی چون دیگران؛متهم به کفر حق و عصیان بر خدا و خیانت به خلق نشود. شراب بنوشد؛اما به قصد شربت ؛به نیت دوا! توجیه یعنی وجهه ی حق دادن به ناحق.تو اسمش را هر چه می خواهی بگذار:توجیه فقهی؛شرعی؛عقلی؛عرفی؛اخلاقی؛عملی؛ اجتماعی؛ روانشناسی؛جامعه شناسی؛دیالکتیکی؛ روشنفکری....
اما در حج وآن هم در سرگذشت ابراهیم بزرگ؛ آن هم ابراهیم؛ پیرِ پیروز از همه آزمایش ها؛در صداقت وتقوی و علم و عمل و رنج و حق پرستی مطلق!خدا اسمش را توجیح ابلیس گذاشته است.
یکی از همین از کجا معلوم های معلوم؛گریبان گیر عقل نیرومند و صداقت زلال و استوار ابراهیم هم می شود: این پیام را من در خواب شنیدم؛ از کجا معلوم که....!
ابلیس در دلش مهر فرزند را بر می افروزد و در عقلش؛ دلیل منطقی می دمد.
این بار اول؛جمرهٔ اوُلی؛رمی کن!
از انجام فرمان خود داری میکند و اسماعیلش را نگاه می دارد.......
(سایت اختصاصی فیش حج محمد/بر گرفته از کتاب حج دکتر شریعتی)