قربانی ۸
ــ ابراهیم ؛اسماعیلت را ذبح کن!
این بار؛ پیام صریح تر؛ قاطع تر!
جنگ در درون ابراهیم غوغا می کند. قهرمان بزرگ تاریخ؛ بیچاره ای
است دستخوش پریشانی؛ تردید؛ ترس؛ ضعف؛
پرچمدار رسالت عظیم توحید؛ بایچهٔ ابلیس؟!
در کشاکش میان خدا و ابلیس؛ خرد شده است و درد؛ آتش در
استخوانش افکنده است.
وجود بشری؛ تضاد در عمق وجود آدمی؛ عقل و عشق؛ شعور و وجدان؛
زندگی و ایمان! خود و خدا!
بشر؛ این حلقهٔ واسطهٔ میان حیوان و انسان؛ طبیعت و خدا؛ غریزه
و خود آگاهی؛ زمین و آسمان؛ دنیا و آخرت؛ خود خواهی و خدا خواهی؛
واقعیت و حقیقت؛ لذت و فضیلت؛ ماندن و رفتن؛ شهود و غیبت؛ بودن
و شدن؛ اسارت و نجات؛ رهایی و مسئولیت؛ خود گرایی و خداگرایی؛ شرک
و توحید؛
برای من و برای ما...
و بلاَخره؛ آن که هست و آن که باید باشد.
روز دوم است؛ سنگینی مسئولیت؛ بر جاذبهٔ میل بیشتر از روز پیش
می چربد.
اسماعیل در خطر افتاده است و نگه داریش دشوارتر.
ابلیس؛ هوشیاری و منطق و مهارت بیشتری در فریب ابراهیم؛ باید بکار
زند.
از آن میوهٔ ممنوع که به خورد آدم داد!
ابراهیم: انسان؛ این جمع ضدین؛ جبههٔ نبرد نورو ظلمت؛ اهورا
و اهریمن؛ این ساختهٔ لجن و روح؛ لجن بدبو و روح خداوند؛ این نفس!
فَآلهَمَها فُجُورَها و تقویها! (سورهٔ شمس؛ آیهٔ ۸).
و تو؛ یک تردید؛ یک نوسان؛ یک انتخاب؛ همین!
پیوند را یا پیام را؟
-ای رسول خداوند؟ ای مسئول! ای پیام آور مردم!
تو می خواهی پدر اسماعیلت بمانی؟
-اما...اسماعیلم را ذبح کنم؟ با دست های خویش؟
-آری!
آری؛ در برابر حق؛ باید از اسماعیل گذشت؛ مسئولیت عقیده؛ از
مسئولیت عاطفه برتر است.
-دعوت پیام؟ یا لذت پدر؟
ابلیس در دلش مهر فرزند را بر می افزود و در عقلش دلیل منطقی می دمد؛
-اما...من این پیام را در خواب شنیدم؛ از کجا معلوم که...؟
این بار دوم؛
جمرهٔ وسطی؛ رمی کن!
از انجام فرمان خوداری می کند و اسماعیل را نگه می دارد.
(سایت اختصاصی فیش حج محمد/ برگفته از کتاب حج دکتر شریعتی)